دلهره ها:وقتی می ترسیدم مسخره ام کنند (خاطرات نوجوانی 3)،(کمیک استریپ)
(کمیک استریپ،فشار روانی در کودکان)
موجود
ناشر | اطراف |
---|---|
مولف | رینا تلگماید |
مترجم | بشرا مهرمحمدی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 224 |
شابک | 9786226194396 |
تاریخ ورود | 1399/08/19 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 228 |
کد کالا | 97142 |
قیمت پشت جلد | 3,470,000﷼ |
قیمت برای شما
3,470,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
رینا تلگمایر در کتابهایش، قصهی واقعی آدمهایی مثل شما را تعریف میکند؛ بچههایی معمولی با زندگیهایی معمولی و اتفاقهایی معمولی. او در کتابهایش از مشکلات، ناراحتیها و ترسهای نوجوانیاش حرف میزند ولی آن اتفاقها را طوری تعریف میکند که در پایان، شادی را به صورت بچهها بیاورد.
تلگمایر در کتاب دلهرهها داستان بیماری گوارشیاش را برایمان میگوید و اعتقاد دارد ترسها و نگرانیهایش بخشی از هویت اوست و برای مهارشان تا جایی که میتواند میکوشد. او در این کتاب به بچهها میگوید که چطور دلوجرئت به خرج دهند و از احساسشان برای بزرگترها حرف بزنند، آنها را بنویسند، نقاشیشان کنند و با دوستانشان در میان بگذارند.
تلگمایر دربارهی آخرین کتابش، دلهرهها، میگوید: «الهامبخش کتاب دلهرهها آدمهای واقعی، مشاورهی واقعی و خاطرات واقعی از کلاس چهارم و پنجم دبستان من بودهاند. من بیشتر عمرم با دلدرد و اضطراب دستوپنجه نرم کردهام. کار آسانی نبوده اما سالهاست که هر دوی اینها کمتر شدهاند چون کمکم یاد گرفتم چطور مهارشان کنم. نهساله که بودم معلوم نیست از کجا سروکلهی هولوهراسهایم پیدا شد. کلی غیبت از مدرسه داشتم. نسبت به هر احساس غیرعادی کوچکی در شکمم وسواس پیدا کرده بودم. تمام مدت میترسیدم که نکند غذای “اشتباهی" بخورم و مطمئن بودم این غذاها مریضم میکنند.»
تلگمایر در کتاب دلهرهها داستان بیماری گوارشیاش را برایمان میگوید و اعتقاد دارد ترسها و نگرانیهایش بخشی از هویت اوست و برای مهارشان تا جایی که میتواند میکوشد. او در این کتاب به بچهها میگوید که چطور دلوجرئت به خرج دهند و از احساسشان برای بزرگترها حرف بزنند، آنها را بنویسند، نقاشیشان کنند و با دوستانشان در میان بگذارند.
تلگمایر دربارهی آخرین کتابش، دلهرهها، میگوید: «الهامبخش کتاب دلهرهها آدمهای واقعی، مشاورهی واقعی و خاطرات واقعی از کلاس چهارم و پنجم دبستان من بودهاند. من بیشتر عمرم با دلدرد و اضطراب دستوپنجه نرم کردهام. کار آسانی نبوده اما سالهاست که هر دوی اینها کمتر شدهاند چون کمکم یاد گرفتم چطور مهارشان کنم. نهساله که بودم معلوم نیست از کجا سروکلهی هولوهراسهایم پیدا شد. کلی غیبت از مدرسه داشتم. نسبت به هر احساس غیرعادی کوچکی در شکمم وسواس پیدا کرده بودم. تمام مدت میترسیدم که نکند غذای “اشتباهی" بخورم و مطمئن بودم این غذاها مریضم میکنند.»
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر