آخرین چیزی که به من گفت

همه‌ی ما داستان‌هایی داریم که هرگز تعریف نکرده‌ایم...


هانا هال شخصیت اصلی داستان این کتاب است؛ زنی که پیش از ناپدیدشدن همسرش یادداشتنی پنهانی از او دریافت می‌کند: «از او محافظت کن». زن مردد و ترسیده است و خوب می‌داند منظور همسرش از «او» دختر شانزده‌ساله‌ی مرد، بیلی، است که مادرش را در کودکی از دست داده و با نامادری‌اش کاری ندارد. ناپدیدشدن مرد که اوون مایکلز نام دارد، ناگفته‌هایی را از زندگی او برملا می‌کند و در این میان زن، بیلی را کلید کشف هویت واقعی اوون و راز ناپدیدشدنش می‌یابد. آن دو در کنار یکدیگر به دنبال کشف حقیقت و چیدن تکه‌های پازل هستند که خیلی زود متوجه می‌شوند آینده‌ای که هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند را خلق می‌کنند، آینده‌ای بسیار متفاوت.

جدیدترین رمان لارا دِیو، «آخرین چیزی که به من گفت»، را می‌توان تولد دوباره‌ی او دانست. این رمان، مدت کوتاهی پس از انتشارش، با استقبال شگفت‌انگیز مخاطبان در سراسر دنیا مواجه شده و کتاب منتخب ووگ، یواس‌آ تودی، اینترتینمنت ویکلی، سیانان و... بوده است.

«شاهکار قصه‌گویی... خواننده را از صفحه‌ی اول جذب می‌کند و تا صفحه‌ی آخر رها نمی‌کند.»
گریر هندریکس

«تریلری با ریتم تند درباره‌ی تاوانی که برای آن‌ها که دوستشان داریم می‌پردازیم.»
ریل سیمپل