در باب نیک بودن (مدرسه زندگی)
(راه و رسم زندگی)
موجود
ناشر | نگر |
---|---|
مترجم | فرزانه صالحی |
قطع | پالتوئی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 128 |
شابک | 9786229713273 |
تاریخ ورود | 1400/12/04 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
وزن (گرم) | 98 |
کد کالا | 111322 |
قیمت پشت جلد | 450,000﷼ |
قیمت برای شما
450,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
در باب نیک بودن یکی از کتابهای مدرسهی زندگی است که زیر نظر آلندوباتن تالیف و منتشر میشود.
کتاب در باب نیک بودن سعی میکند به چالشها و پرسشهای انسان مدرن در عصر جدید بپردازد. مسائلی جزیی اما مهم که برای حل آنها نمیتوان از آموزهها و شیوههای کلاسیک بهره برد. چراکه این کتاب معتقد است که مسائل انسان امروزی توسط زندگی مدرن ایجاد شدهاند و در نتیجه راهحل آنها را نیز در همین عصر مدرن باید جست.
کتاب دربارهی پیشرفت، موفقیت، کامروایی و ناکامی بحثهای جذابی دارد و مهمترین پرسش آن، این است که آیا نیک بودن ما در عصر حاضر میتواند با پیروزی و کامروایی بهدست بیاید؟ به عبارت دیگر میپرسد چرا انسانهای نیک همواره انسانهای شکست خورده، ورشکسته و بازنده هستند؟ چرا پیروز و ثروتمند شدن انسان با شر بودن همردیف است؟ و آیا میتوان در این روزگار هم نیک بود و هم ثروتمند؟ هم نیک بود و هم پیروز؟
دوباتن برای پیدا کردن پاسخ به تاریخ و مسیحیت هم نقبی میزند و موقعیتهای مختلف آدمی را در دورهای از تاریخ جستجو میکند. او نشان میدهد که آنچه در پیشینهی تاریخی بشر و حافظهی جمعی ما دربارهی نیک بودن وجود دارد چیست و حقیقت ماجرا کدام است.
کتاب در باب نیک بودن سعی میکند به چالشها و پرسشهای انسان مدرن در عصر جدید بپردازد. مسائلی جزیی اما مهم که برای حل آنها نمیتوان از آموزهها و شیوههای کلاسیک بهره برد. چراکه این کتاب معتقد است که مسائل انسان امروزی توسط زندگی مدرن ایجاد شدهاند و در نتیجه راهحل آنها را نیز در همین عصر مدرن باید جست.
کتاب دربارهی پیشرفت، موفقیت، کامروایی و ناکامی بحثهای جذابی دارد و مهمترین پرسش آن، این است که آیا نیک بودن ما در عصر حاضر میتواند با پیروزی و کامروایی بهدست بیاید؟ به عبارت دیگر میپرسد چرا انسانهای نیک همواره انسانهای شکست خورده، ورشکسته و بازنده هستند؟ چرا پیروز و ثروتمند شدن انسان با شر بودن همردیف است؟ و آیا میتوان در این روزگار هم نیک بود و هم ثروتمند؟ هم نیک بود و هم پیروز؟
دوباتن برای پیدا کردن پاسخ به تاریخ و مسیحیت هم نقبی میزند و موقعیتهای مختلف آدمی را در دورهای از تاریخ جستجو میکند. او نشان میدهد که آنچه در پیشینهی تاریخی بشر و حافظهی جمعی ما دربارهی نیک بودن وجود دارد چیست و حقیقت ماجرا کدام است.
بخشی از کتاب
در بخش میراث مسیحیت مینویسد:
در طول قرنها، مسیحیت تنها نیروی قدرتمندی بود که افق فکری ما را شکل میداد، و عمیقاً متعهد به توسعهی نیکی در جهان بود. با بهترین منابع زیباییشناختی و فکریاش، بخشش، خیرات، لطافت و همدلی را میستود.
اما متاسفانه مسیحیت برای نیک بودن تلاشی نکرد. همچنین پیشنهاد داد که شاید تقابلی اساسی بین نیک بودن و موفق بودن وجود داشته باشد. به مسیحیان گفته شد که افراد موفق همیشه هم، افراد بسیار نیکی نیستند، و در کل افراد نیک هم، خیلی موفق نیستند. به نظر میرسید متقاضیان بهشت تنها یک انتخاب داشتند: نیک بودن یا موفق بودن.
این دوگانگی، جذابیت نکوکاری را درون هرکسی که از صمیم قلب در آرزوی نیکی کردن بود، به شدت خدشهدار کرد. مسیحیت ممکن است در تلاش برای ترغیب مردم در جهت نکو بودن باشد، اما با ارتباط عمیق آن با ناکامی، این احساس پایدار را ایجاد کرد که نکوکاری غالبا مورد توجه بازندگان است.
در بخش میراث لیبیدو مینویسد:
ویژگی نهایی و شخصیتر که با نیک بودن همراه است: این عقیده است که فرد نیک نمیتواند از نظر جنسی مطلوب باشد، زیرا خصوصیاتی که ما را از نظر جنسی جذاب میکنند محدود به صفاتی چون وحشیگری، سلطهگری و بیپروایی میشود و با احساساتی چون لطافت و آرامبودن مغایرت دارد.
نیک بودن بار دیگر انتخاب دشوار خود را به ما نشان میدهد: انتخاب میان یک دوست دلپذیر که با او به پارک میروید و یا یک همراه خطرناکی که باید با او همراه و در اتاقی تاریک ناپدید شوید.
با وجود همهی اینها، حقیقت این است که ما نیک بودن را بسیار دوست داریم و حتی بیشتر به آن وابستهایم. این فقط پیشزمینهی فرهنگی ماست که باعث میشود نیک بودن ناعادلانه سرکوب شود و برای تأیید نیک بودن خود غیرهوشمندانه عمل کنیم. تصور میکنیم همهی خصوصیاتی که به ما آموختهاند، در تقابل با نیک بودن هستند. اما در واقع بسیار باهم مطابقت دارند و در نقاطی هم بسیار وابسته به هم هستند.
و در بخش بازندگان و قهرمانان تراژیک میگوید:
اغلب جوامع علاقهی زیادی به برندهها دارند اما واقعا نمیدانند در مورد بازندهها که همیشه طبق آمار، تعدادشان زیاد است، چه باید بکنند.
برای مدتی طولانی، پیرامون موفقیت و شکست، شعارهای بسیار خوشبینانهای وجود داشت. ما مدام در مورد انعطافپذیری، سرسختی، تسلیم نشدن و دوباره تلاش کردن میشنویم. اما این رویکرد، تنها بهطور موقت میتواند دوام یابد. در برخی موارد، ناگزیر نتیجه این خواهد بود که همهی چیزها هم درست نخواهد شد.
قرار نیست سابقهی سیاسیات دوباره برگردد. هیچ راهی برای دریافت سرمایه برای تولید آن فیلم وجود ندارد. این رمان توسط سیودومین ناشر هم رد خواهد شد. اتهامهای قضایی شهرتت را لکه دار خواهد کرد.
اکنون مسئولیت موفقیت و شکست به عهده چه کسی است؟ پاسخ این است:
به عهدهی خود فرد. به همین دلیل شکست نه تنها سخت است (و همیشه هم بوده) بلکه فاجعه است. نه تسکینی معنوی وجود دارد، نه آن را میتوان انداخت گردن بدشانسی. هیچ کس مقصر نیست جز خودت. جای تعجب ندارد که نرخ خودکشی به یک باره در جوامع مدرن افزایش مییابد. افراد باید مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرند. نظامهای شایستهسالار شکست را از بداقبالی به قضاوتی غیرقابل پیشبینی در مورد سرشت افراد تبدیل میکنند.
در طول قرنها، مسیحیت تنها نیروی قدرتمندی بود که افق فکری ما را شکل میداد، و عمیقاً متعهد به توسعهی نیکی در جهان بود. با بهترین منابع زیباییشناختی و فکریاش، بخشش، خیرات، لطافت و همدلی را میستود.
اما متاسفانه مسیحیت برای نیک بودن تلاشی نکرد. همچنین پیشنهاد داد که شاید تقابلی اساسی بین نیک بودن و موفق بودن وجود داشته باشد. به مسیحیان گفته شد که افراد موفق همیشه هم، افراد بسیار نیکی نیستند، و در کل افراد نیک هم، خیلی موفق نیستند. به نظر میرسید متقاضیان بهشت تنها یک انتخاب داشتند: نیک بودن یا موفق بودن.
این دوگانگی، جذابیت نکوکاری را درون هرکسی که از صمیم قلب در آرزوی نیکی کردن بود، به شدت خدشهدار کرد. مسیحیت ممکن است در تلاش برای ترغیب مردم در جهت نکو بودن باشد، اما با ارتباط عمیق آن با ناکامی، این احساس پایدار را ایجاد کرد که نکوکاری غالبا مورد توجه بازندگان است.
در بخش میراث لیبیدو مینویسد:
ویژگی نهایی و شخصیتر که با نیک بودن همراه است: این عقیده است که فرد نیک نمیتواند از نظر جنسی مطلوب باشد، زیرا خصوصیاتی که ما را از نظر جنسی جذاب میکنند محدود به صفاتی چون وحشیگری، سلطهگری و بیپروایی میشود و با احساساتی چون لطافت و آرامبودن مغایرت دارد.
نیک بودن بار دیگر انتخاب دشوار خود را به ما نشان میدهد: انتخاب میان یک دوست دلپذیر که با او به پارک میروید و یا یک همراه خطرناکی که باید با او همراه و در اتاقی تاریک ناپدید شوید.
با وجود همهی اینها، حقیقت این است که ما نیک بودن را بسیار دوست داریم و حتی بیشتر به آن وابستهایم. این فقط پیشزمینهی فرهنگی ماست که باعث میشود نیک بودن ناعادلانه سرکوب شود و برای تأیید نیک بودن خود غیرهوشمندانه عمل کنیم. تصور میکنیم همهی خصوصیاتی که به ما آموختهاند، در تقابل با نیک بودن هستند. اما در واقع بسیار باهم مطابقت دارند و در نقاطی هم بسیار وابسته به هم هستند.
و در بخش بازندگان و قهرمانان تراژیک میگوید:
اغلب جوامع علاقهی زیادی به برندهها دارند اما واقعا نمیدانند در مورد بازندهها که همیشه طبق آمار، تعدادشان زیاد است، چه باید بکنند.
برای مدتی طولانی، پیرامون موفقیت و شکست، شعارهای بسیار خوشبینانهای وجود داشت. ما مدام در مورد انعطافپذیری، سرسختی، تسلیم نشدن و دوباره تلاش کردن میشنویم. اما این رویکرد، تنها بهطور موقت میتواند دوام یابد. در برخی موارد، ناگزیر نتیجه این خواهد بود که همهی چیزها هم درست نخواهد شد.
قرار نیست سابقهی سیاسیات دوباره برگردد. هیچ راهی برای دریافت سرمایه برای تولید آن فیلم وجود ندارد. این رمان توسط سیودومین ناشر هم رد خواهد شد. اتهامهای قضایی شهرتت را لکه دار خواهد کرد.
اکنون مسئولیت موفقیت و شکست به عهده چه کسی است؟ پاسخ این است:
به عهدهی خود فرد. به همین دلیل شکست نه تنها سخت است (و همیشه هم بوده) بلکه فاجعه است. نه تسکینی معنوی وجود دارد، نه آن را میتوان انداخت گردن بدشانسی. هیچ کس مقصر نیست جز خودت. جای تعجب ندارد که نرخ خودکشی به یک باره در جوامع مدرن افزایش مییابد. افراد باید مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرند. نظامهای شایستهسالار شکست را از بداقبالی به قضاوتی غیرقابل پیشبینی در مورد سرشت افراد تبدیل میکنند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر