عاشقانه های زیر آب
(داستان های کوتاه فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | حسام انوری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 167 |
شابک | 9786003763418 |
تاریخ ورود | 1399/11/07 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1399 |
وزن (گرم) | 160 |
کد کالا | 99857 |
قیمت پشت جلد | 1,550,000﷼ |
قیمت برای شما
1,550,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب حاضر مجموعهای است از داستانهای کوتاه عاشقانه و خواندنی که با قلم ساده و روان حسام انوری به نگارش درآمده و توسط انتشارات نگاه منتشر شدهاند.
هریک از این داستانها که در حالوهوا و فضایی متنوع و گوناگون روایت شدهاند، با نگاهی عمیق به برخی رویدادهای زندگی پرداخته و خواننده را به تفکر و تامل وا میدارند.
هریک از این داستانها که در حالوهوا و فضایی متنوع و گوناگون روایت شدهاند، با نگاهی عمیق به برخی رویدادهای زندگی پرداخته و خواننده را به تفکر و تامل وا میدارند.
بخشی از کتاب
کتاب را از روی زمین برمیداری و جلوی صورتش میگیری: "این داستان داستانِ من است، کسی که به اسم مستعار آن را به شما داده داستان را از من دزدیده." صاحب انتشارات کتاب را از تو میگیرد. نگاهی میاندازد و کتاب را پس میدهد و میگوید: "شما چهطور ایشان را نمیشناسید؟ باعث خجالت است." با دست به نگهبان اشاره میکند و نگهبان تو را بیرون میبرد.
امروز کار دیگری از دستت ساخته نیست. دیروقت است. از طرفی باید روی اصلاحات داستان کار میکردی اما چه اصلاحاتی؟ داستانت را شخصی دیگر با نام خودش چاپ کرده بود. همهچیز از بین رفته. چراغها را خاموش میکنی و به تخت میروی. مطمئنی که صاحب انتشارات دروغ میگوید. تو همه گردهماییهای شهر را میرفتی، اگر نویسنده یا همان دزد داستانت آدم معروفی بود تو حتما میشناختیش. به چند نفر مشکوک بودی؛ اول از همه خانم، اولین کسی که داستان تو را خوانده بود، هر روز تو را به خانهاش میکشاند تا فرصت پیدا کند و مجوز چاپ داستان را بگیرد و داستان را با نام مستعار ج. پ. چاپ کند. از طرف دیگر بعید نبود که آقای معاون داستان را دزدیده باشد و تمام این اصلاحات لعنتی بهانهای بود برای آنکه وقت بخرد. کمتر از همه به خدمتکار شک داشتی. اگر میخواست داستانی چاپ کند با اسم خودش چاپ میکرد. بیشک با اسم و رسمی که داشت داستانش یکی از پرفروشترینها میشد پس احتیاجی نداشت داستان تو را بدزدد اما از طرف دیگر خودش گفته بود داستان اول راست است و بقیه دروغ! چه راهی بهتر از دزدیدن داستان اول یک نویسنده دیگر. یاد جوانکی میافتی که در همایش کنارت نشسته بود و خودش را در بارانی سیاهی پیچانده بود، نکند همانجا پوشه داستان را از تو دزدیده بود؟
امروز کار دیگری از دستت ساخته نیست. دیروقت است. از طرفی باید روی اصلاحات داستان کار میکردی اما چه اصلاحاتی؟ داستانت را شخصی دیگر با نام خودش چاپ کرده بود. همهچیز از بین رفته. چراغها را خاموش میکنی و به تخت میروی. مطمئنی که صاحب انتشارات دروغ میگوید. تو همه گردهماییهای شهر را میرفتی، اگر نویسنده یا همان دزد داستانت آدم معروفی بود تو حتما میشناختیش. به چند نفر مشکوک بودی؛ اول از همه خانم، اولین کسی که داستان تو را خوانده بود، هر روز تو را به خانهاش میکشاند تا فرصت پیدا کند و مجوز چاپ داستان را بگیرد و داستان را با نام مستعار ج. پ. چاپ کند. از طرف دیگر بعید نبود که آقای معاون داستان را دزدیده باشد و تمام این اصلاحات لعنتی بهانهای بود برای آنکه وقت بخرد. کمتر از همه به خدمتکار شک داشتی. اگر میخواست داستانی چاپ کند با اسم خودش چاپ میکرد. بیشک با اسم و رسمی که داشت داستانش یکی از پرفروشترینها میشد پس احتیاجی نداشت داستان تو را بدزدد اما از طرف دیگر خودش گفته بود داستان اول راست است و بقیه دروغ! چه راهی بهتر از دزدیدن داستان اول یک نویسنده دیگر. یاد جوانکی میافتی که در همایش کنارت نشسته بود و خودش را در بارانی سیاهی پیچانده بود، نکند همانجا پوشه داستان را از تو دزدیده بود؟
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر