جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: عطر؛ سرگذشت یک قاتل

سینما-اقتباس: عطر؛ سرگذشت یک قاتل

«عطر؛ سرگذشت یک قاتل» یک تریلر روان‌شناختی محصول سال ۲۰۰۶ به کارگردانی تام تیکور و بازی بن ویشا، آلن ریکمن، راشل هارد وود و داستین هافمن است. فیلمنامه به قلم تیکور، اندرو بیرکین و برند آیچینگر براساس رمانی به همین نام، اثر پاتریک زوسکیند، در سال ۱۹۸۵، ساخته شده است. داستان این فیلم در فرانسه قرن هجدهم می‌گذرد و داستان ژان باپتیست گرنوئیل (ویشاو)، نابغه بویایی و جست‌وجوی همراه با غریزه‌ی آدمکشی او برای رسیدن به رایحه‌ای عالی را روایت می‌کند.

تهیه‌کننده فیلم -آیچینگر- حقوق رمان زوسکیند را در سال ۲۰۰۰ خرید و به همراه بیرکین شروع به نوشتن فیلمنامه کرد. تیکور به‌عنوان کارگردان انتخاب شد و در سال ۲۰۰۳ به آن دو پیوست تا فیلمنامه را به اتفاق توسعه دهند. فیلم‌برداری در اسپانیا، آلمان و فرانسه انجام شد. این فیلم با بودجه ۵۰ میلیون یورویی ساخته شد که آن را به یکی از گران‌ترین فیلم‌های آلمان تبدیل کرد.

فیلم «عطر» محصول مشترک آلمان، فرانسه، اسپانیا و ایالات متحده است. این فیلم در ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۶ در آلمان، ۲۶ دسامبر ۲۰۰۶ در بریتانیا و ۲۷ دسامبر ۲۰۰۶ در ایالات متحده اکران شد. «عطر» بیش از ۱۳۵ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت، اما نظر منتقدان درباره‌ی فیلم متفاوت بود. بیشتر منتقدان نقاط قوت فیلم را فیلم‌برداری و بازیگری آن می‌دانستند اما در یادداشت برخی منتقدان اشاره شده بود که نقطه‌ضعف فیلم فیلمنامه‌ی نه‌چندان یکدست آن است.

رمان «عطر»، منبع اقتباسی فیلم، بیش از ۲۰ میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشت. گفته می‌شود زوسکیند، نویسنده‌ی رمان، تصور می‌کرد که تنها استنلی کوبریک و میلوش فورمن می‌توانند کیفیت رمان را در نسخه‌ی اقتباسی حفظ کنند و قصد داشت اجازه ندهد تا دیگران به سراغ ساخت فیلمی براساس این کتاب بروند. برند آیچینگر، تهیه‌کننده‌ی فیلم، رمان را زمانی که برای اولین‌بار منتشر شد خواند و بلافاصله به سراغ زوسکیند که دوست او نیز بود رفت تا حقوق فیلم را به دست آورد. زوسکیند در ابتدا نپذیرفت، اما در سال ۲۰۰۰ سرانجام تسلیم شد و حقوق این کتاب را به آیچینگر فروخت. گفته می‌شود که آیچینگر برای دریافت حقوق اقتباسی این رمان، ۱۰ میلیون یورو پرداخت کرده است. در ابتدا جولیان اشنابل می‌خواست نسخه‌ی سینمایی این رمان را کارگردانی کند و فیلمنامه‌ای براساس آن رمان نیز نوشت. بااین‌حال، آیچینگر که حقوق رمان را در اختیار داشت، از جریان روایت داستان مبتنی بر آگاهی اشنابل راضی نبود و بنابراین آن پروژه هرگز محقق نشد.

آیچینگر و اندرو بیرکینِ فیلمنامه‌نویس شروع به نوشتن پیش‌نویس فیلمنامه کردند. آیچینگر می‌گوید که بزرگ‌ترین مشکلِ آن‌ها، مشکل روایی بود: «شخصیت اصلی خودش را بیان نمی‌کند. یک رمان‌نویس می‌تواند از توصیفات روایی برای جبران آن استفاده کند، اما چنین چیزی در سینما امکان‌‌پذیر نیست.» در سال ۲۰۰۳، از تیکور دعوت شد تا به تیم نویسندگان متشکل از آیچینگر و بیرکین بپیوندد. فیلمنامه‌ی عطر بیش از ۲۰ بار بازبینی شد تا درنهایت به فیلمنامه‌ی نهایی رسید. تلاشِ هر سه فیلمنامه‌نویس این بود که اقتباسی وفادار بسازند که فضا و حال و هوای رمان را تسخیر کند، اما درعین‌حال از نظر داستان و شخصیت اصلی، دیدگاهی خاص و فردی داشته باشد.

اگرچه سازندگان فیلم به فضاهای فرانسوی قرن هجدهمی نیاز داشتند، فیلمبرداری فیلم در پاریس به دلیل مدنیزه شدن گسترده‌ی شهر در قرن نوزدهم بعید به نظر می‌رسید. در ابتدا کرواسی به دلیل مناظر خاکی و شهرهای بکر دنیای قدیم به‌عنوان یک جایگزین در نظر گرفته شد. با وجود آنکه هزینه‌ی تولید در این کشور مناسب بود، اما فاصله‌ی بین لوکیشن‌ها نامطلوب بود. در پایان، سازندگان فیلم ترجیح دادند که بیشتر فیلم را در کاتالونیای اسپانیا فیلم‌برداری کنند، اگرچه هزینه‌های تولید در آنجا گران‌تر از کرواسی بود اما بااین‌حال لوکیشن‌ها به یکدیگر نزدیک‌تر بودند.

قسمتی از کتاب «عطر»؛ سرگذشت یک قاتل:

مارکیز روز بعد برای نمایشی که قرار بود همان شب برگزار شود سرگرم آموزش چند ژست و پز لازم و همچنین چند حرکت موزون به گرینوئی بود که گرینوئی ناگهان خود را به غش زد و در حینی که وانمود می‌کرد تمام قوایش را از دست داده، مانند کسی که با خطر خفگی روبه‌روست، بدنش سست شد و روی مبلی از حال رفت.

مارکیز با دستپاچگی شروع به فریاد زدن کرد، نوکرانش را فراخواند و دستور داد فوراً بادبزن و دستگاه قابل‌حمل تهویه‌ی هوا را بیاورند. نوکران که با شتاب دور شدند، کنار گرینوئی زانو زد و با دستمالش، که به بوی بنفشه آغشته بود، هوا را به سوی او گسیل داد و با عجز و ناله و قسم و آیه از او خواست دوباره به هوش بیاید و ملتمسانه از او خواهش کرد اگر هم می‌خواهد نفس آخر را بکشد، لطفاً تا پس‌فردا صبر کند وگرنه هستی نظریه‌اش در باب سیال سمی مرگ‌زا با خطر نابودی روبه‌رو می‌شود.

گرینوئی به خود می‌پیچد و همچنان که نفس‌نفس‌زنان دستمالی را که مارکیز جلوی دماغش گرفته بود با دست از خود دور می‌کرد، به شکلی دراماتیک خود را از روی مبل بر زمین انداخت و چهار دست‌وپا به دورترین کنج اتاق خزید. آن‌گاه با آخرین نیرویی که داشت فریاد زد: «این عطر نه! این عطر نه! خفه‌ام کرد!» مارکیز که خود را باخته بود فوری دستور او را اجرا و دستمال را از پنجره به بیرون پرتاب کرد، کتش را که آن هم بوی بنفشه می‌داد به یکی از اتاق‌های مجاور انداخت و تازه اینجا بود که گرینوئی آهسته‌آهسته سر حال آمد و با صدایی که رفته‌رفته خفیف‌تر می‌شد شروع کرد به شرح دادن دلیل کسالتش. گفت از آنجا که عطرساز است، به دلایل شغلی شامه‌ی حساسی دارد و همیشه به برخی از عطرها حساسیت شدید نشان داده و این حساسیت در این زمان، که دوران نقاهت را طی می‌کند، شدیدتر هم شده است و خاطرنشان کرد که بوی بنفشه‌ی زیبا فقط به این دلیل او را از حال برده که میزان عصاره‌ی ریشه‌ی گل بنفشه در عطر مارکیز بسیار بالاست و از آنجا که ریشه در زیر زمین قرار داشته کاملاً به گاز سمی زمین آلوده شده و این‌چنین تأثیر فاسدکننده‌ای روی بیماری‌ای گذاشته که خواهی‌نخواهی مدت‌ها در معرض هجوم سیال سمی قرار داشته است.

خرید کتاب عطر؛ سرگذشت یک قاتل        

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.