عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
سینما-اقتباس: درخشش
«درخشش» فیلمی است به کارگردانی استنلی کوبریک که از رمانی نوشتهی استفن کینگ اقتباس شده است. «درخشش» در تعطیلات آخر هفتهی مموریال دیِ سال ۱۹۸۰، بعد از یک کمپین تبلیغاتی کمنظیر در امریکا اکران شد. آنونس خوفانگیز و سوررئال فیلم که در کریسمس سال ۱۹۷۹ در سینماها به نمایش درآمد، دیواری از خون را نشان میداد که از چاهِ آسانسور سرازیر میشد، به سمت دوربین میآمد و بهسرعت سرتاسر آن را فرامیگرفت. پوسترهای زردِ رنگپریدهی فیلم در روزنامهها و بیلبوردها تکثیر شدند. کوبریک که خودش را سه سال در اتاقهای عایق صوتی منزوی کرده بود وعده داد تماشاگران «ترسناکترین فیلم ژانر وحشت تمام دورانها» را خواهند دید. او چند سال قبل در انگلستان نسخههای پرتقال کوکی (۱۹۷۱) را از ترس اینکه خشونتهای فیلم مورد تقلید قرار بگیرد جمعآوری کرده بود و تماشاگران انگلیسی که نتوانسته بودند آن فیلم را ببینند، حالا بهشدت منتظر بودند با فیلمی هنجارشکنتر مواجه شوند.
فیلم بعد از اکران با خندههای تمسخرآمیز روبهرو شد. پالین کیل که سالها کوبریک را به این متهم میکرد که خلاقیت تکنیکی را به روایت قصهای انسانی ترجیح میدهد، ضمن نوشتنِ اینکه فیلم احمقانهی کوبریک یک داستان گوتیک است که بدون کنتراستهای چشمگیر یا بار احساسی لازم تعریف شده است پرسید: «چه کسی میخواهد شرارت را در روز روشن و از دریچهی لنز وایداَنگل ببیند؟» و در اعتراض نوشت: «ما از تماشای فیلم نترسیدیم، چون شیفتگی کوبریک به تکنولوژی بین ما و فیلم فاصله انداخته است.» تایمزِ لندن در حیرت بود که چگونه کوبریک بعد از بری لیندون (۱۹۷۵) زمانی پنج ساله را برای چنین بنجلِ گرانقیمت و ژانر وحشت عامهپسندی تلف کرده که بدون هدف و صرفاً با سرقت از فیلمهای دیگران سرهمبندی شده است. یکی از ریویونویسهای سایت اند ساوند فیلم را «پروژهای به غایت پیشپاافتاده» خواند. ورایتی از ابتذال عامدانهی فیلم و تقلید بیحسوحال آن برای القای وحشتی که حتی در خلق آن هم ناتوان مانده است اظهار شگفتی کرد. لحن فیلم کارآیی نداشت و بازیگری نیز مضحک و تصنعی بود. آدمی حرفهای مثل جان کارپنتر فقط چند ماه زمان نیاز داشت تا فیلم ترسناک ارزانقیمتی با انرژی و باور بیشتری بسازد: فیلم «پدیدهی هالووین» (۱۹۷۸) که با صرفاً ۳۲۰ هزار دلار ساخته شد و همچنان در گیشه میفروخت.
برایان دی پالما که در ساخت فیلمهایی نامنسجم در ژانر وحشت یک دهه سابقه داشت و تریلر هیچکاکیاش، «مهیای کشتن» (۱۹۸۰) هنوز بر پردهی سینماها بود صراحتاً به فیلمسازان مؤلفی تاخت که فکر میکردند میتوانند برای ژانر دستکمگرفتهشدهی وحشت مناسب باشند: «آنها از بالا به این ژانر نگاه میکنند. نه درکی از آن دارند، نه هیچ شور و شوقی برای فیلمسازی در آن. برای همین فیلمهای فاجعهباری میسازند. منظورم این است که واقعاً از تماشای درخشش در حیرت ماندهام.
استفن کینگ هم از فیلم نفرت داشت؛ خالق کتابهای پرفروشِ ژانر وحشت و نویسندهی درخشش از فیلمنامهای که برای کوبریک نوشته و مورد قبول کارگردان واقع نشده بود شاکی و زخمخورده بود. کمپینی رسانهای علیه اقتباس کوبریک به راه انداخت و گفت: «فکر میکنم کوبریک با این فیلم قصد داشته مردم را آزار بدهد. فکر میکنم او واقعاً به فکر ساخت فیلمهایی است که برای مردم آزاردهنده باشند.» کینگ در «رقص مرگ»، کتابی که در سال ۱۹۸۱ دربارهی نقطهنظرات انتقادیاش پیرامون ژانر وحشت در کتابها، تلویزیون، رادیو، فیلم و غیره نوشت، «درخشش» را «دیوانهکننده، لجامگسیخته و ناامیدکننده» خواند. هفده سال بعد، کینگ که هنوز هم آشکارا از پذیرفتهنشدن فیلمنامهاش از سوی کوبریک و رویکرد سلطهجویانهی کارگردان نسبت به کتاب مرجع ناراضی بود، مینیسریال تلویزیونی پنج ساعتهای براساس کتابش نوشت و تهیه کرد تا مواد داستانیاش را بهنوعی از کوبریک بازپس گیرد.
کوبریک مثل همیشه به چنین واکنشهایی بیاعتنا بود، اما فقط بهعنوان فیلمساز، نه تهیهکننده. بعد از اکران فیلم در اولین تعطیلات آخر هفتهی نیویورک، گروهی از تدوینگرها را به سینماها فرستاد تا از مؤخرهی فیلم قدری کم کنند، صحنهای که در آن اولمان، مدیر هتل اُوِرلوک، از وندی (شلی دووال) در بیمارستان عیادت میکند و به او میگوید جسد شوهرش هنوز پیدا نشده است. فیلم در عوض با آن عکس جک تورنس (جک نیکلسن) تمام میشد که برای برخی تماشاگران معمای بزرگی بود و از نظر برخی دیگر چرخهی گولزنندهای که خشمگینشان میکرد. سپس وقتی «درخشش» برای اکران جهانی آماده میشد، کوبریک خود وارد شد و ۲۵ دقیقهی دیگر نیز از فیلم درآورد (این نسخهی کوتاهترِ ۱۱۹ دقیقهای تا سال ۲۰۱۲ تنها نسخهای بود که در انگلستان در بازار وجود داشت و در همین سال بود که مؤسسهی فیلم بریتانیا نسخهی اصلی امریکایی فیلم را پخش کرد). درخشش برای کمپانی برادران وارنر سودآوری داشت؛ اما تغییراتی که کوبریک اِعمال کرده بود فیلم را از انتقادهای تند و تیز ریویونویسهای انگلیسی نجات نداد.
اما بعد از آن واکنش اولیه شهرت فیلم پیوسته افزایش یافته است و حالا از آن بهعنوان یکی از تحسینشدهترین فیلمهای ژانر وحشت تاریخ سینما یاد میشود. نیویورکتایمز در سال ۱۹۹۳ نوشت: «فیلم بهگونهای غریب و غیرمعمول سالبهسال بهتر میشود.» مثل بازگشتگانِ نامردهی هتل اورلوک، تماشاگر همیشه نیاز دارد برگردد تا در گوشههای قابها کندوکاو کند و از جذابیتِ چشمانداز راهروها لذت ببرد. جامپکاتها، استفاده از موسیقی مدرنیستی و اینسرتها از نقطهی دید دَنی (پسربچهی فیلم) که در حالت خلسه شناعتِ هتل اورلوک را میبیند مرتباً بهعنوان برخی از اسرارآمیزترین یا ترسناکترین لحظات سینما مورد اشاره قرار گرفتهاند. اینها حالا بخشی از فرهنگ غرب شدهاند و در سریالهای تلویزیونی مثل فاصله یا سیمپسونها از آنها تقلید میشود.
رابطهی کوبریک با ژانر وحشت خیلی زود با نگاه متفاوت منتقدان جدیتر مواجه شد. به نظر میرسید که کارگردان رویکرد پارودیک یا ساختارشکنانهای داشته، قراردادهای گوتیک را به کل زیرورو کرده و وحشت را نه در تهدیدهای ماوراءالطبیعی نسبت به خانوادهی سهنفرهی مرکزی بلکه در گسستی ناگهانی از ذاتِ درونیاش قرار داده است.
پل مایرسبرگ، در سایتاندساوند، «درخشش» را شبیه داستانهای ارواحِ هنری جیمز دانست، موضوعاتی درهمپیچیده از واپسین سالهای قرن نوزدهم، قصههایی که بهطرز عجیبی پادرهوا و بدون نتیجهگیری قطعی باقی میمانند. مایرسبرگ نوشت: «بیشتر شبیه نگرش جیمز به سبک گوتیک، لایهی زیرین بسیاری از سکانسهای درخشش نقدی است بر کلیت ژانر وحشت.» ساختارشکنیهای هجوآلود کوبریک در نوآر، فیلم جنگی، علمی_تخیلی یا درام لباسی معمولاً در ابتدا اشتباه خوانش میشدند و غالباً سالها طول میکشید تا منتقدان به نبوغ کوبریکِ مؤلف پی ببرند.