جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: یکی از ما دروغ میگوید
رمان پر تعلیق و خواندنی کارن. ام مکمنس و چاپ انتشارات کتاب کولهپشتی. داستانی که ماهیت اصلی افراد را ثابت میکند و زندگیها را برای همیشه تغییر میدهد. یک اتاق تنبیه. پنج همکلاسی برای تنبیه وارد اتاقی میشوند و تنها چهار نفر زنده از آن بیرون میآیند. مرگ او تصادفی نبوده است. او روز دوشنبه مرد؛ اما سهشنبه، افشاگریهای جالبی دربارۀ چهار همکلاسیاش میفرستد که باعث میشود هر چهار نفر به قتل او مظنون شوند. آیا آنها بازیچۀ دست قاتلی هستند که هنوز آزاد است؟ چه کسی عروسکگردان است و چه کسی عروسک؟ هر شخص رازی دارد. درست است؟ مهم این است که تا کجا میخواهی رازهایت را حفظ کنی. کارن ام مکمنس نویسندۀ امریکایی است که در رشتۀ روزنامهنگاری تحصیلاتش را به پایان رسانده و هماکنون در ماساچوست زندگی میکند. رمانِ یکی از ما دروغ میگویدِ او، در سراسر جهان با استقبال فوقالعادهای روبهرو شد، بهگونهای که به ۳۷ زبان ترجمه شد و انتقادات مثبت بسیاری نیز از آن منتشر شد. این رمان در سال ۲۰۱۷ در لیستِ پرفروشهای نیویورک تایمز هم بوده است.قسمتی از کتاب یکی از ما دروغ می گوید:
برانوین پنجشنبه، ۴ اکتبر، ۱۲:۲۰ ظهر من به داخل احساس نابهجایی از خشنودی کشیده شدهام. فکر کنم عادی باشد. اتفاق میافتد. حتی در بدترین هفته زندگیات آنقدر اتفاقهای وحشتناک و مهیب وارد وجود تو میشود، تا اینکه بالاخره بر آنها غلبه میکنی و بعد... تمام میشود و هیچ اتفاق دیگری نمیافتد. پس احساس آرامش میکنی و فکر میکنی که دیگر مشکلی پیش نخواهد آمد. این همان اشتباه همیشگی من است که امروز دوباره به من ضربه میزند. در کافه تریا نشستهام و طبق معمول، سالن شلوغ است، اما ناگهان درِ گوشی حرفزدنها اوج میگیرد. اول من هم مثل بقیه با کنجکاوی به اطراف نگاه میکنم و به این فکر میکنم که چرا ناگهان همه دارند موبایلهایشان را بیرون میآورند. پیش از آنکه من هم بتوانم موبایلم را بردارم و ببینم که جریان چیست، متوجه میشوم که همۀ نگاهها به سمت من برمیگردد. اوه! میو سریعتر از من واکنش نشان میدهد. آهی میکشد و بادقت به موبایلش نگاه میکند و ناگهان دلم میریزد. لبش را گاز میگیردو میتوانم ببینم که چینی در پیشانیاش ایجاد شده. میگوید: برانوین. این، ام... یه پست تامبلر دیگهست. دربارۀ ... خب، خودت ببین. موبایلش را میگیرم، قلبم به شدت میتپد. متنی که در پست تامبلر میخوانم دقیقاً همانی است که یکشنبه، بعد از مراسم سایمون، کارآگاه مندوزا به من نشان داد. اولینباری که بهترین دختر بِیویو ب.ر در این برنامه حضور پیدا میکنه. دختری که بهترین نمرهها رو در همه درسها داره. متن منتشر نشدۀ سایمون دربارۀ ما چهار نفر؛ همهاش اینجاست. همراه با توضیحی که به ابتدای آن اضافه شده: فکر میکردید که دربارۀ کشتن سایمون شوخی میکنم؟ بخوانید و لذت ببرید، احمقها! همۀ کسانی که دوشنبۀ هفتهی پیش با سایمون بودند، دلیلی برای کشتنش داشتند. این هم متنی است که سایمون قصد داشت آن را در اباوت دت منتشر کند. کاری که شما باید انجام دهید این است: نقطهها را به هم وصل کنید! این اتفاق کار همه است یا اینکه همۀ نقشهها را فقط یک نفر کشیده؟ کدام گناهکار است و کدام بیگناه؟ یک سرنخ به شما میدهم: همه دروغ میگویند. شروع! سرم را بلند میکنم و به میو خیره میشوم. او حقیقت را میداند، تمام حقیقت را، اما این را به یومیکو و کیت نگفته بودم. چون فکر میکردم که شاید این موضوع محفوظ بماند و سروصدایی درست نکند. بعد هم تحقیقات پلیس در خفا به دلیل کمبود مدارک به اتمام برسد. من به شکل رقتانگیزی ساده و احمقم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...