عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: عقل افسرده
«عقل افسرده» با زیرعنوانِ تأملاتی در باب تفکر مدرن، کتابی است شامل مجموعه مقالات مراد فرهادپور که نشر طرح نقد آن را به چاپ رسانده است. نویسنده میگوید: این مقالات به منزلهی مجموعهای از تأملات فلسفی نگاشته شدهاند. البته در اینجا اصطلاح فلسفی اساساً ناظر بر نگرشی است که در پس این مقالات نهفته است، نه موضوع یا مضمون آنها؛ زیرا در این جهان بهواقع همهچیز را میتوان، و به لحاظی باید، مورد تأمل فلسفی قرار داد.
جوهر اصلی این نگرش به میانجی دو وجه انتقادی و تاریخی آن تعیّن مییابد و احتمالاً سادهترین راه برای تشریح آن نیز بررسی و توصیف همین دو وجه است. انتقادی بودن این نگرش اساساً مبین خصلت منفی یا سلبی آن است؛ یا به عبارت بهتر، مبین فقدان هرگونه طرح، غایت، یا انگیزهی سیستماتیک و سازنده.
ماهیت سراپا ایدئولوژی جزمیِ اصطلاح بیمعنا و مهملِ انتقاد سازنده، خود گواه روشنی بر این حقیقت است که یگانه انتقاد واقعی، انتقاد مخرب است. تأکید نهادن بر سازنده بودن انتقاد تقریباً همواره بیانگر خواست سرکوب و خنثی کردن انتقاد و تبدیل آن به کلیشه یا ابزاری صرفاً تبلیغاتی و تزیینی است؛ اما فقدان نگرش سیستماتیک، یعنی پرهیز از تفکری که حقیقت را در قالب نوعی نظام کلی یا زنجیرهای از استدلالهای منظم جستوجو میکند، بههیچوجه معادل سرباز زدن از موضعگیری یا بر عدم پافشاری بر حقیقت نیست. اتخاذ نگرش انتقادی، بیش از هر چیز، یعنی قبول این واقعیت که وظیفه و رسالت حقیقی فلسفه چیزی جز تفسیر و تأویل نیست.
نگرش انتقادی بهواقع ثمرهی تلاش تاریخی تفکر برای تأمل در نفس و کسب خودآگاهی است. اشارهی هوسرل به ظهور شکلی از «معرفت یا نگرش کلی» در آغاز تاریخ تفکر که مبتنی بر ترکیب علایق نظری و عملیِ بشریت و اساساً معطوف به «نقد کلی و عام همهی صور زندگی است و همهی اهداف زندگی، نقد تمامی محصولات و نظامهای فرهنگی» است و همچنین توصیف هابرماس از اندیشهی آدورنو به منزلهی «ساختار تناقضگونهی تفکر در مقام نقد تام و تمام»، گویای پیوند درونی نگرش انتقادی با کل تاریخ تفکر از آغاز تا به امروز، و بهویژه با آن آرا و اندیشههایی است که در این کتاب بررسی و نقد شدهاند.
این کتاب تلاشی است برای ارائهی تفاسیری فلسفی از برخی سویههای تفکر مدرن بر پایهی دیدگاهی تاریخی ـ انتقادی. متفکرانی چون نیچه و وبر، مکاتباتی چون پدیدارشناسی و نسبیگرایی، و عرصههایی چون زیباشناسی، تاریخ، الهیات، و سیاست از جمله مضامین اصلی این کتاباند.
قسمتی از کتاب عقل افسرده:
اگر بخواهیم بحث خود در مورد رابطهی تاریخ و زیباشناسی و رنج را خلاصه کنیم، باید بگوییم: در رنج نوعی الزام به بیان وجود دارد که تجربه و بیان را یگانه میسازد. این یگانگی مشخصهی هنر مدرن نیز هست، زیرا بیان هنری در عصر ما همواره آمیخته با رنج است. بنابراین نوعی درونپیوستگیِ تاریخی میانِ کنش هنری و تجربهی رنج وجود دارد: کنش هنری «معمای رنج» را همچون مسئله یا مشکلی درونی تجربه میکند؛ یعنی همان مسئلهی مشهور «بیان هنری» که تناقضات و تنشهای ناشی از آن در سراسر قلمرو و تاریخ هنر مدرن مشهود است. اهمیت این مسئله در تحول مدرنیسم چنان بارز است که میتوان تاریخ هنر مدرن را زنجیرهای از تلاشهای مکرری دانست که هدف اصلی همهی آنها غلبه بر این مشکل و حل آن بوده است. ساموئل بکت که خود با معمای بیان هنری بهخوبی آشنا بود و آثارش نیز فقط در پرتو تناقضات برخاسته از آن قابل درک میگردد، مسئلهی بیان هنری را چنین توصیف میکند: «این بیان که دیگر هیچ چیزی برای بیان کردن وجود ندارد، هیچ چیزی که با آن بتوان بیان کرد، هیچچیزی که از آن بتوان بیان کرد، هیچ قدرتی برای بیان کردن، هیچ میلی به بیان کردن، همراه با اجبار به بیان کردن». اینکه وضعیت متناقض هنر مدرن و معماری بیان هنری سرانجام باید توسط کسی چون بکت بیان گردد، شگفتیآور نیست. شاید بتوان گفت که کل سنت ادبی اروپا (هومر، دانته، شکسپیر، جویس) و همچنین سنت فلسفی عصر جدید (دکارت، ویتگنشتاین، اگزیستانسیالیسم) در آثار بکت به نتیجهی منطقی خود میرسد، یا لااقل به سطحی از خودآگاهی که پیش از آن ممکن نبود. جستوجوی بیحاصل ذهنیت رمانتیک برای دستیابی به چیزی بیش از تصویر خود و دغدغهی ذهنیت دکارتی برای اثبات وجود خود از طریق تفکر و سخنگفتن ــ زیرا حتی لحظهای توقف به معنای مرگ و نابودی است ــ و درنهایت خستگی، ملال و زجر ناشی از این تلاش بیوقفه که سکونِ مرگ و آرامشِ سکوت را به تنها آرزوی واقعی بدل میکند ــ اینهاست مضامین اصلی آثار بکت که در یک زمان «فلاکت فلسفه» و «شکست شعر» را با آگاهی، دقت و صداقتی بیرحم (و در نتیجه کمیک) بیان میکند.