عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: طلایهدار مدرنیسم سیاسی در ایران؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده
«طلایهدار مدرنیسم سیاسی در ایران؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده» دومین مجلد از مجموعهی پدران بنیانگذار ایران جدید است که نشر اگر آن را به چاپ رسانده است. عنوان «پدران بنیانگذار ایران جدید» در توصیف منورالفکران ایرانی از میانهی عصر ناصری تا طلیعهی مشروطیت و از آنجا تا انقراض سلسلهی قاجاریه و برآمدن پادشاهی پهلوی در سال ۱۳۰۴ شمسی آمده است. مقصود، اشاره به آن نسل از رجال فکری_سیاسی ایران است که در گام اول نهضت مشروطه و نظام پارلمانی برآمده از آن، و در گام دوم دولت متمرکز مدرن رضاشاهی را مستقیم یا غیرمستقیم تغذیهی فکری کردند و شالودهی آن چیزی را ریختند که بهطورکلی میتوان و میباید آن را ایران جدید خواند.
برای شناخت سرچشمههای فکری ایران جدید، اینکه نظم اجتماعی و سیاسی جدید در ایران در دو مقطع مشروطیت و در ادامه در پهلوی اول بر بنیان چه ایدهها و باورها و تصوراتی شکل گرفت، میباید به بررسی همه جانبه -و البته انتقادی- میراث فکری و سیاسی آن پدران منورالفکر پرداخته شود. باید موشکافانه و نقادانه بررسی شود که آنها چه درکی از مدرنیته، بهویژه از مدرنیتهی سیاسی داشتند؛ موانع پیش روی مدرنسازی جامعه را چه میدانستند؛ درکشان از میدان قدرت در ایران و نیروی سیاسی تأثیرگذار در آن چه بود؛ برحسب درک خود از مدرنیته و موانع پیش روی آن در ایران و در میان نیروهای قدرت جانب کدام را گرفتند و در برابر کدام ایستادند؛ روابط بین قوا و خصوصاً نهادهای سیاسی را که پس از پیروزی مشروطیت با تأسیس مجلس شورای ملی وارد مرحلهی مدرن شد چگونه تعریف میکردند؟
میرزا فتحعلی آخوندزاده یا به قول برخی آخوندوف، پدر نمایشنامهنویسی مدرن آذری و فارسی، ادیب، مروج الفبای جدید در زبانهای بهکاربرندهی رسمالخط عربی و شاید یکی از صریحترین آزاداندیشان جهان اسلام در قرن نوزدهم. او در سال ۱۱۹۱ شمسی در روستای نخو (شکی فعلی در جمهوری آذربایجان) که در آن زمان هنوز بخشی از ایران بود، متولد شد. پدرش میرزاتقی کدخدای خامنه، روستایی در حوالی شمالغرب تبریز بود، اما پس از برکنارشدن از این مقام به نخو رفت و در سال ۱۸۱۱ میلادی با همسر دومش نعناع خانم که برادرزادهی یک روحانی محلی، به نام آخوند حاجی علیاصغر، بود، ازدواج کرد. یک سال بعد فتحعلی به دنیا آمد و میرزا تقی تصمیم گرفت خانوادهاش را به خامنه بازگرداند؛ اما چندی بعد بهخاطر اختلاف میان دو همسر، نعناع خانم از شوهرش اجازه خواست تا به همراه فتحعلی، نزد عمویش آخوند حاجی علیاصغر برود. بدینترتیب، فتحعلی در چهارسالگی برای زندگی نزد حاجی آخوند که او را پدر ثانوی خود میخواند رفت و از آن به بعد، دیگر هرگز پدرش را ندید، چون فتحعلی هفت ساله بود که پدرش از دنیا رفت.
میرزا فتحعلی آخوندزاده، یکی از طلایهداران تجددگرایی در ایران، مردی اهل فکر و دانش و تجددخواهی، سخت وطندوست بود. چنانکه از نوشتههای او برمیآید، همواره میکوشید تا ایران را از بند اسارت افکار قرون قدیم و عقبماندگی ویرانگر برهاند و با نگاه نقادانه به برخی از وجوه فرهنگ و عقاید رایج، زمینهی ورود کشور خود به وادی تمدن و دانش جدید را فراهم سازد.
قسمتی از کتاب طلایهدار مدرنیسم سیاسی در ایران؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده:
از پس دشواریها و بحرانهایی که جامعهی ایرانی سالهاست در حوزهی نظری و عملی با آن مواجه است، بازخوانی اندیشههای روحانیون، روشنفکران و روشنگران عهد مشروطه، از چندین و چند منظر واجد ارزش و اهمیت بسیار است؛ چراکه ما هنوز پس از یک قرن و نیم، در گیرودار توضیح و تفسیر و تلاش برای درک همان مفاهیم و خواستههایی هستیم که در صدر مشروطه، روشنفکران منتقد، پس از آشنایی با تمدن و فرهنگ غرب و دستاوردهای ارزشمند آن برای جامعهی جهانی، مطرح نمودند و علمای دینی پیشرو نیاز به تغییرات اساسی را در فرهنگ عمومی زندگی ایرانی احساس کردند.
مواجههی تاریخی ایرانیان با اهداف انقلاب مشروطه، که مسائل مهمی چون پیشرفت ایران، تأمین حقوق انسانی و آزادی، ایجاد نهادهای مدرن و دموکراسی اجتماعی و سیاسی را طرح میکرد، چندان از سر آگاهی نبوده و عموم جامعه، پاسخ روشنی به این خواستهها نداده است. درک ناصحیح از بعضی مفاهیم و عدم وضوح و روشنگری سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ناشی از آن، معضلی است که همچنان جامعهی ایرانی را تا نسلها پس از صعود و افول این جریان با خود درگیر کرده است و همچنان پاسخی درخور میطلبد.
واضح و مبرهن است که پاسخ روشن به موضوعات طرحشده در جریان انقلاب مشروطه، بدون شناخت و شهامت نقد و بازبینی و بازنگری در خود، بدون فاصلهگرفتن از جمود و کاهلی ذهنی و درعینحال بدون شناسایی ریشهها و تناقضها و تضادهای حاکم بر هر دوره، امری ناممکن است. آنان که زیستن در آزادی و روش دموکراسی را تجربه نکرده باشند، به دشواری میتوانند تصویری از آنچه نداشتهاند را در ذهن جاری سازند. طبیعی است که در این روش زندگی، واگذاری تمامی امور به خدای قادر متعال، برای اینکه وارد امورات جاری زندگی ما بشود، به جای همهی ما فکر کند و برای ما تصمیم بگیرد و مشکلاتمان را خود رفعورجوع کند، با روح و ذهنی که بهمرور سالیان تنبل و تنپرور شده است، همخوانی بیشتری دارد تا تلاش برای دانستن و در نتیجه توانستن. کنجکاوی، جستوجو و پرسش همیشه مایهی دردسر بوده است. انگار فرهنگ ایرانی، در پس ذهن خود، بهتر دیده است که هرکس سرش به کار خودش باشد و گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و نبیند و نخواهد بداند که آینده چگونه رقم خواهد خورد.
اما خوشبختانه، در هیچ لحظه از تاریخ ما، چنین تصویری در مورد همگان و به یک نسبت صدق نمیکرده است و در این مرزوبوم، همواره کسانی بودهاند که به دنبال راه رهایی گشتهاند و اندیشیدهاند و جستهاند و اگر نیافتهاند یا این یافتهها را نتوانستهاند به عموم منتقل کنند، اگر شکست خوردهاند یا در مسیر جستوجو به بیراهه رفتهاند، اما تأثیراتی غیرقابلانکار بر نسلهای پس از خود گذاشتهاند.
خرید کتاب طلایهدار مدرنیسم سیاسی در ایران؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده