جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سلام بر صادق هدایت/ چاپ برگزیده داستانهای مسابقۀ ادبی صادق هدایت
کتاب سلام بر صادق هدایت، شامل برگزیده داستانهای مسابقۀ ادبی صادق هدایت، با مقدمه و گردآوری جهانگیر هدایت، به همت نشر پوینده به چاپ رسیده است. جهانگیر هدایت، گردآوریکنندۀ این مجموعه، میگوید: «در این مسابقه که بهشیوۀ داستان کوتاهنویسی از سال ۱۳۸۱، مصادف با یکصدمین سال تولد هدایت آغاز شد و هفدهمین سال خود را پشت سر گذاشت، ۳۵ نفر از نویسندگان زبان فارسی در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷، موفق به کسب امتیاز شدند و در مجموع ۴ داستان برندۀ اول مسابقه شد که به نویسنده، تندیس صادق هدایت اهدا شد. ۹ نویسنده نیز به مرحلۀ دوم راه یافتند که لوحِ افتخار دریافت کردند.» این مسابقه به این منظور برگزار میشود که هم نویسندگان ایران و هم نویسندگان کشورهای همجوار و ایرانیان خارج از کشور، با شرکت در آن به ادبیات و داستاننویسی جذب شوند و بدنۀ فرهنگ و ادب و تمدن ایران پویاتر شود. لازم به ذکر است که این مسابقه به جوایز نقدی و تبعات منفی و بحثبرانگیز آن آلوده نشده است. در کتاب سلام بر صادق هدایت، داستانهای برنده و برتر سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ گرد آمدهاند. هرچند در سالهای اخیر، داستاننویسی در کشور سیر نزولی داشته، ما سعی کردهایم در ۱۷ سال گذشته، با بیتوجهیهایی که دامن ادبیات را گرفته مبارزه کرده و داستاننویسی را تکریم و ترویج کنیم.قسمتی از داستان پل معلق، نوشتۀ پویا منشیزاده، از کتاب سلام بر صادق هدایت:
یک ساعتی میشود که نشستهام توی ماشین و زل زدهام به آن طرف خیابان، سر کوچۀ سیزدهم، تا بیاید. مُرداد از اسمش هم داغتر است. بطری آب معدنی که از دکۀ روزنامهفروشی خریدهام دائم در دستم تغییر شکل میدهد. آب را تمام کردهام و شرق را هنوز باز نکردهام. روزنامۀ روی داشبورد، زیر بارش آفتاب مثل بوم نقاشی سفید به نظر میرسد. نگاهی میاندازم به صفحۀ اول که از تدوین سند چشماندازِ بیستساله پر شده. بیست سال زمان زیادی است. آدمها برای فراموش کردن قولهایشان اینقدر زمان نمیخواهند. آخرینبار ده سال پیش بود که از من خواست که دیگر خبری از من نباشد. با آن لحنهایی که ظاهرش امری است و درونش پر از خواهش. حالا ده سال است که خبری از من نشده. ده سال ترسیدم برگردم. ترسیدم برگردم و رد اشکهایش توی فرودگاه مانده باشد. ترسیدم برگردم و صدای خاموش کردن ماشین و خندههایش وسط سربالایی گاندی توی سرم بپیچد. ترسیدم پیادهروی ولیعصر، چلۀ همین تابستان سفید شود از برف و جای خندان پاهایش از جلوی جست و خیز خرگوشهای پارک ساعی برسد تا تجریش و توی ازدحام و بخار آش سیدمهدی گم شود. هیچچیز به قساوت شیرینی خاطرهها، کام آدم را تلخ نمیکند. امروز با من حرف زده بود. با من که نه، با سکوتم. تردید کرده بودم که مبادا نیامده باشد شرکت. همکارش برداشت و مکث کرد، اما نشناخت. گوشی را داد به او. صدایش را که شنیدم، همۀ تنم به حرف درآمد، جز لبهایم. چند بار الو گفت و انگار که شنیدن سکوت برایش روال باشد قطع کرد. درست مثل آن اواخر که روال شده بود بیخداحافظی قطع کند؛ که روال شده بود دوستت دارمها را باور نکند؛ که روال شده بود از تنهایی دَرَم بیاورد و انگار خودش از تنهایی در نیاید. روال، زهر رابطههاست. سلام بر صادق هدایت، در ۴۱۹ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۵ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...