جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
دومین بهار/ طعم ادبیاتِ آلیستر مک لاود
کتاب دومین بهار شامل داستانهای دهۀ ۸۰ و ۹۰ میلادیِ آلیستر مک لاود، به همت نشر بیدگل به چاپ رسیده است. آلیستر مک لاود در سال ۱۹۳۶، در بتلفورد شمالی، واقع در ایالت ساسکچوان کانادا به دنیا آمد و در جزیرۀ کیپ برتونِ ایالت نووااسکوشا (جایی که بیشتر داستانهایش در آن میگذرد) بزرگ شد. این ایالت ایالتی است که نیاکان اسکاتلندیاش، قرنها پیش ساکن آنجا شدهاند، نیاکانی که بر بسیاری از آثار این نویسنده تأثیر گذاشتهاند. مک لاود برای تأمین هزینۀ تحصیلاتش، هیزمشکنی و معدنکاری و ماهیگیری کرده است و در داستانهای کوتاهش به این مشاغل پرداخته است. داستانهای کوتاه او تکاندهنده، با غنای عاطفی و زبانی و به گفتۀ مایکل اُنداتیه، هم بومی و هم جهانی است. در مجلۀ تایم دربارۀ داستانهای مک لاود اینگونه نوشته شده است: «این داستانهای شخصی و جستوجوگرانه، با لحن مرثیهوار و خیس از ضربآهنگِ آبهای کانادا، گویای تلاشهای ادبیِ اگر نه عظیم اما عمیقِ نویسندهشاناند.» در این مجموعه، داستانهایی همچون دومین بهار، سگی که با زمستان آمد، تنظیم کمال، همچنان که پرندگان خورشید را با خود میآورند، بصیرت، جزیره و پاکسازیها گردآوری شدهاند.قسمتی از کتاب دومین بهار:
دریا تقریباً آرام بود، هرچند که نسیم ملایمی به پشتمان میخورد، و ما سرعت موتور را کم کرده بودیم، چون واقعاً در آن آخرین روز صید، هیچ عجلهای برای رسیدن به بارانداز نداشتیم. من در پاشنۀ قایق بودم و تلههای تلنبار شدۀ خرچنگ را که تازه از زیر آب بالا کشیده بودیم نگه داشته بودم. بر بعضیهایشان هنوز قطرههای آب شور و تکههای جلبکهای دریایی که از تختههایشان آویزان بود برق میزدند. سبدهای کنار پایم پُر بود از خرچنگهایی دریایی با خالهای سبز و آبی که خشخشکنان آرام در حرکت بودند و همانطور که پوستهها و چنگالهایشان با آن صدای خشک و خیس خاص خودشان بر هم میلغزید دمهایشان را هم این طرف و آن طرف میزدند و به صدا درمیآوردند. چنگالهای چکشیشان با بندهای لاستیکی بسته و محکم شده بود تا به همدیگر آسیب نرسانند و از ارزششان کم نشود. پدرم سرش را روی شانۀ راستش گرداند و گفت: «چندتا از اونا رو بریز تو یه کیسه برای خودمون.» رو به خشکی، جلوی من ایستاده بود و باریکۀ آبی که از میان پاهایش جاری بود در میان امواج غلتانی که حرکت آرامِ قایق بر آب به جا میگذاشت ناپدید میشد. گفت: «بذارشون اون پشت. پشت سطل طعمهها؛ روغن دونامون رو هم بذار روشون. حتماً میخوان هرچی صید کردیم بگیرن، اما اگه نبینن خیالشون نیست. چندتا از بزرگاش هم بذار، فقط کنسروی نذار.» کیسهای برداشتم و چند تا از خرچنگهای دریایی را از توی سبد انتخاب کردم و انتهای پوستههایشان یا سرِ دُمشان را گرفتم و مراقب بودم به انگشتهایم آسیبی نزنند، چون، با اینکه چنگالهای چکشیشان محکم بسته شده بود، کاملاً بیخطر نبودند. دومین بهار را پژمان طهرانیان ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۴۱ صفحه پالتویی با جلد نرم و قیمت ۴۰ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...