عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
تا بوده، چنین بوده/ درسهایی برای شناخت خطرات، فرصتها و داشتن یک زندگی خوب
کتاب «تا بوده، چنین بوده» نوشتهی مورگان هوزل به همت نشر گویا به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی داستانهای کوتاهی است درخصوص چیزهایی که هرگز در تاریخ جهان تغییر نکردهاند. تاریخ پر از شگفتیهایی است که کسی آمدن آنها را ندیده است؛ اما آنچه تاریخ مصرف ندارد خردِ انسان است.
شاید شما از دیدن تغییراتی که در حوزه فناوری و دارو در پانصد سال گذشته اتفاق افتاده و تغییراتی که در پانصد سال آینده رخ خواهد داد در شگفت شوید. شاید نظام ژئوپولیتیک برای شما معنایی نداشته باشد. شاید زبانها و لهجهها برای شما کاملاً بیگانه باشند. با وجود این انسانهایی را میبینید که در گذشته و حال از فروریزی اقتصاد وحشت داشته و از فزونی آن گرفتار حرص و بیشیخواهی شدهاند. درست مانند امروز. خواهید دید در گذشته انسانها درست مثل امروز گرفتار ریسک، حسادت و فخر ارتباط با قبایل خود بوده و در آینده نیز چنین باشند.
ازیکسو انسانهایی با غرور، نخوت و اطمینانهای بیشازحد را پیدا میکنید و ازسویدیگر انسانهای گرفتار در چنبره کوتهبینی و کوتهنظری را میبینید. کسانی را مشاهده میکنید که در جستوجوی راز خوشبختی و شادمانی در زندگی هستند و میکوشند یقین را بیابند درحالیکه یقینِ بازگوپذیری پیدا نمیکنند. وقتی شما وارد دنیایی ناآشنا بشوید ابتدا چند دقیقه نظاره میکنید، رفتار مردم را مینگرید و میگویید: «آنچه میبینم همان است که قبلاً هم دیدهام. درست همانگونه که پیش از این هم بوده است.»
تغییر، توجه ما را به خود جلب میکند؛ زیرا شگفتانگیز و هیجانآور است؛ اما رفتارهایی که هرگز تغییر نمیکنند قدرتمندترین درسهای قدرتمند تاریخ است. این رفتارها همان است که میتوان وقوع آن را در آینده هم انتظار داشت. آیندهی شما، در حقیقت هر کس دیگر، بیتوجه به اینکه شما که هستید؟ از کجا آمدهاید؟ چند سال سن دارید و چه درآمدی دارید؟ سرشار از درسهای قدرتمند بدون تاریخی از رفتارهای انسانی است و قویترین آموزهای است که میتوانید فرا بگیرید.
موضوع خیلی ساده است؛ اما هرچه هست بهراحتی میتوان بر آن اشراف یافت. وقتی بتوانیم به آن دست بیابیم درک بهتری از زندگی خود پیدا میکنیم. آنوقت خواهیم فهمید چرا دنیا اینگونه است. درنهایت بهراحتی با آینده کنار خواهیم آمد.
جف بزوس بنیانگذار آمازون روزی گفته بود که همه مرتب از وی میپرسند دنیا در ده سال بعد شاهد چه تغییراتی خواهد بود. وی در جواب گفته بود: «من سؤال را اینگونه مطرح میکنم که چه چیزی در ده سال آینده تغییر نخواهد کرد؟ سؤال من از سؤال شما مهمتر است.»
چیزهایی که تغییر نخواهند کرد اهمیت بیشتری دارند؛ زیرا میتوانید اطمینان داشته باشید که این چیزها چگونه دنیای آینده را شکل خواهند داد. بزوس معتقد است که نمیتوان تصور کرد زمانی برسد که مشتریان آمازون خواهان قیمت ارزان و سرعت تحویل کالا نباشند. بنابراین با اطمینان میتواند روی این نکات سرمایهگذاری کند. این فلسفه تقریباً درخصوص همهی حوزههای زندگی صدق میکند. مشخص نیست بورس در سال آینده یا هر سال دیگر شاهد چه اتفاقی خواهد بود، اما مردم مطمئناً همچنان گرفتار حرص و ترس خواهند بود؛ زیرا حرص و ترس تغییر نخواهد کرد.
قسمتی از کتاب تا بوده، چنین بوده:
رابرت مکنامارا از سوی هنری فورد دوم برای کمک به شرکت خودروسازی فورد استخدام شد. فورد بعد از جنگ جهانی دوم دچار ضرر دادن شده بود. میگفت به دنبال جوان توانا و خوشفکری است که بتواند کسبوکار را بهصورت علمی و مبتنی بر آمار اداره کند.
مکنامارا بعداً به واشینگتن رفت و در دوران جنگ ویتنام ادارهی وزارت دفاع ایالات متحدهی امریکا را به عهده گرفت.
مکنامارا خواهان کمی کردن همهچیز شد. روزانه، هفتگی و ماهانه نمودارهایی تهیه میشد و هرآنچه رقم و آمار در مورد پیشرفت جنگ تصور میشد به صورت کمّی نمایش داده میشد؛ اما راهبردی که در فورد جواب داده بود در وزارت دفاع ایالات متحده امریکا جواب نداد.
ادوارد لنسدیل رییس عملیات ویژهی پنتاگون روزی به آمارهای مکنامارا نگریست و گفت چیزی جا افتاده است.
مکنامارا پرسید: «چه چیزی جا افتاده است؟»
لنسدیل جواب داد: «آنچه جا افتاده احساسات مردم ویتنام است.»
کسی نمیتوانست احساسات مردم ویتنام را روی نمودار و بهصورت رقم و آمار ترسیم کند.
این، مرکزیترین موضوع در مسأله مدیریت جنگ ویتنام بود. فاصله بین آمارهای جنگی که به واشینگتن آورده میشد با احساسات درونی افراد درگیر در جنگ کیلومترها فاصله داشت.
ژنرال وستمورلمند که فرماندهی نیروهای ایالات متحده امریکا را در ویتنام بر عهده داشت خطاب به سناتور هریتس هولینگز گفته است: «ما این افراد را با ضریب ده به یک میکشیم.»
هولینگز در جواب پاسخ داده است: «مردم ایالات متحدهی امریکا اهمیتی به آن ده نفر نمیدهند؛ اما طرف مقابل به آن یک نفر خیلی اهمیت میدهد.»
هوشیمین یکبار با صراحت بیشتر این موضوع را در میان گذاشته بود: «شما ده نفر از ما را میکشید و ما یک نفر از شما را هلاک میکنیم؛ اما این شما هستید که قبل از ما خسته میشوید.»
آیا امکان ترسیم این معادله روی نمودار وجود داشت؟ برخی چیزها هست که غیرقابل اندازهگیری ولی بااهمیت است. این چیزها را نمیتوان کمّی کرد یا به این علت است که کمّی کردن آنها غیرممکن است یا بسیار غیرقابل فهم و گیجکننده است. این چیزها هرچه باشد میتواند در دنیا اثرگذار باشد و تفاوتهایی ایجاد کند؛ اما به این دلیل که کمیّت ندارد، اغلب کوچک شمرده شده یا از دید پنهان میمانند.
بر دیوار دانشگاه شیکاگو مطلبی به نقل از لرد کلوین حک شده است مبنی بر اینکه: «وقتی نمیتوانی دانش خود را اندازه بگیری، آن دانش ناکافی و ناپسند است.»
لرد کلوین اشتباه نکرده است؛ اما خطر زمانی بروز میکند که نتوانیم چیزی را اندازه بگیریم و آن را بیارزش فرض کنیم.
وجه مخالف این سخن هم صدق میکند: بعضی از نیروهای مهم در جهان، بهخصوص آنها که با شخصیت و ذهنیت انسانها ارتباط دارند، نهتنها قابل اندازهگیری نیستند که قابل پیشبینی هم نیستند.
تا بوده، چنین بوده را علیاکبر عبدالرشیدی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 248 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.