عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
بیوگرافی: تیک نات هان
تیک نات هان (زاده ۱۱ اکتبر سال ۱۹۲۶) راهب بودایی، کنشگر صلح، نویسنده، شاعر، معلم و مؤسس پالم ویلج تریدیشن است که از لحاظ تاریخی، الهامبخش اصلی بودیسم کنشگر شناخته شده است. نات هان که او را «پدر ذهنآگاهی» نیز میدانند، تأثیر عمدهای بر رویههای غربی بودیسم و ذهنآگاهی داشت.
در اواسط دهه ۶۰، نات هان مدرسه جوانان برای خدمات اجتماعی را تأسیس کرد. او در سال ۱۹۶۶، پس از ابراز مخالفت با جنگ و امتناع از جانبداری از ویتنام تبعید شد. در سال ۱۹۶۷، مارتین لوتر کینگ جونیور او را نامزد جایزه صلح نوبل کرد. دوران تبعید برای او که بخشی از آن در فرانسه سپری شد، فرصتی بود تا چندین صومعه در سراسر جهان تأسیس کند. دورانی که بسیار هم طولانی شد تا آنکه درنهایت دولت ویتنام، در سال ۲۰۰۵، اجازه بازگشت او به کشورش را صادر کرد؛ اما در سال ۲۰۰۹ حکم تعطیلی مرکز ذن او را، که در لام دونگ واقع شده بود، صادر کرد و برای همهی فعالیتهای نات هان نیز محدودیتهایی وضع کرد.
در اندیشهی تیک نات هان رنج کشیدن جنبههای مثبت فراوانی دارد. او در جایی گفته، اگر رنج کشیدن را بهخوبی آموخته باشید، بسیار کمتر رنج میبرید و درنهایت آگاه خواهید شد که از رنج برای رسیدن به شادکامی و خوشحالی بهره ببرید. به گفتهی نات هان شادی و رنج توامان در کنار یکدیگرند و اینها دو روی یک سکهاند.
تیک نات هان در بیست و دومین روز از ژانویه سال ۲۰۲۲ چشم از جهان فروبست.
قسمتی از کتاب راه و رسم دیدن نوشتهی تیک نات هان:
*خوششانسی یا بدشانسی
روزی کشاورزی به مزرعهاش رفت و فهمید اسبش فرار کرده. مردمِ روستا گفتند: عجب بدشانسیای! روز بعد اسبِ کشاورز با دو اسب دیگر بازگشت و مردم روستا گفتند: عجب خوششانسیای! روزی دیگر پسرِ کشاورز از یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. روستاییان ابراز همدردی کردند: چه بدشانسیای. کمی بعد جنگی درگرفت و مردهای جوانِ روستا فراخوانده شدند؛ ولی پسر کشاورز به خاطر پای شکستهاش تنها کسی بود که به جنگ نرفت. مردم روستا به کشاورز گفتند که پای شکستهی پسرش خوششانسی بوده است.
این داستانِ قدیمی نشان میدهد که نمیتوانیم هر اتفاقی را بهآسانی قضاوت کنیم و آن را خوششانسی یا بدشانسی و خوب یا بد بدانیم. برای درک تأثیر واقعی هر اتفاق، باید از زمان و مکان فراتر برویم. هر موفقیتی با مشکلاتی همراه است و هر شکستی میتواند باعث رشدِ خرد و پیروزیهای بعدی شود. هر اتفاقی همزمان خوششانسی و بدشانسی است. خوششانسی و بدشانسی یا خوب و بد، مفاهیمیاند که فقط در ادراکهای ما وجود دارند.
*ابر در چای
ابری را تصور کن که تبدیل به باران شده. باران درختها و گیاهانِ زیادی را آبیاری میکند. باید بتوانیم ابر را در شکل تازهاش ببینیم؛ انواع درختها و گیاهان. با دیدنِ عمیق باران، یخ و برف، میتوانیم ابر را تشخیص دهیم. با نگاه کردنِ دقیق به چای، میتوانی ابر را ببینی. وقتی چای را با تمرکز و آگاهی مینوشی، میدانی که ابر را مینوشی؛ چه شگفتانگیز! وقتی بچهها بستنی میخورند، ابر میخورند. با این روش میتوانیم دیدنِ واقعیت را با چشمهایی که فقط فرم و نشانهها را نمیبینند تمرین کنیم؛ یعنی میتوانیم ورای ظواهر و نشانهها برویم تا معنای غایی را درک کنیم. اگر نگاه بدون نشانهگذاری و قضاوت نداشته باشی، نمیتوانی ابر را در چای، بستنی، باران یا سبزیجات تشخیص دهی. دیدن با چشمهای بدون قضاوت را تمرین کنیم.