عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
از دریچهی تاریخ ایران-شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ ایران-مصدق
دکتر مصدق در زمان خاصی روی کار آمد. تعارض انگلیس و آمریکا جدی شده بود و این تعارض موهبتی برای دکتر مصدق بود که اهداف بلند خود را جامهی عمل بپوشاند. برنامه اصلی دولت او در آن جوّ توطئهی داخلی و بینالمللی، در مرحله اول استیفای حقوق ملت ایران در ملی کردن نفت (مقایسه کنید با صد سال گذشته و بعد از مصدق) و دیگر سامان دادن به اقتصاد کشور بود. کارهای دیگر نیز در برنامه کار دولت او بود که به علت مشکلات داخلی و خارجی که هر روزه برای او درست میکردند و نیز عمر کوتاه دولتش موفق به انجام آنها نشد.
مصدق، در اقتصاد کشور به دنبال اقتصاد بدون نفت بود، هرچند که از اهمیت و ارزش آن در بهبود وضع اقتصاد کشور غافل نبود . در سیاست بینالملل نیز طرفدار سیاست موازنه منفی بود، آن چیزی که تا آخر عمر بدان پایبند بود.
پایبندیِ وی به اصول اعتقادیش موجب سقوط وی از قدرت بر اثر کودتا گردید. دولت زاهدی پس از وی روی کار آمد و آن هم با همپیمانی با کشورهای انگلیس و آمریکا و بهکارگرفتن نفت برای تقویت بنیهی اقتصادی-دفاعی کشور که هیچکدام از آن نیز تا به امروز حاصل نشده است.
مصدق یک مبارز پارلمانی بود. دیرتر از آن که وابستگیهای طبقاتی و خانوادگیاش ایجاب میکرد به نخستوزیری رسید، چرا که در طول سی سال زندگی سیاسیاش همواره راهی جدا از اشراف و اعیان پیموده بود. ویژگیهای آزادیخواهانهی او، راهش را در بسیاری از مواقع از بستگانش و همطرازانش جدا کرد. عضویت در طبقهی اعیان او را در 29 سالگی به والیگری رساند، اما بهزودی آزادیخواهیاش او را به راه دیگری انداخت. در زمانی که حکومت خراسان، آذربایجان و فارس را به عهده داشت و چندینبار که قبل از سلطنت پهلوی به وزارت رسید و شش دوره نمایندگی مجلس، همواره مردم با او پیوند خاصی داشتند و کارهای خلاف میل آنها نکرد. پر بها دادن او به افکار عمومی، باعث شد که بارها از سوی مخالفینش عوامفریب لقب گیرد. از دید بسیاری از رجال او منفیباف و منتقد حرفهای بود. سالها در تبعید بودن و دوبار توسط رضاشاه زندانیشدن و اینکه برخلاف دیگر اعیان قاجار، هیچگاه تن به همکاری با سر سلسلهی پهلوی نداد، از او شخصیتی ساخته بود که در مجموع پاکترین و مردمیترین فرد از میان رجال و اشراف بود. او را آبروی طبقه اعیان دانستهاند. همکاریش با مدرس در سالهای قبل و بعد از کودتای سوم اسفند، در مخالفتش با سلطنت پهلوی در مجلس چهارم ادامه یافت. دوران سلطنت رضاشاه را در تبعید و زیر نظر شهربانی گذراند، پس از شهریور 1320 با سروصدا وارد صحنه شد. مطالعات تحصیلی او، در دوران انزوا، به بررسی مسائل حقوقی درباره «امتیاز نفت جنوب» هدایتش کرد. بزودی اساس فعالیت خود را بر مبارزه با این امتیاز گذاشت.
سیاست مصدق طی بیش از نیم قرن مبارزهی سیاسی براساس دو محور اصلی استوار بود، دفاع از استقلال سیاسی و اقتصادی ایران و کوشش برای استقرار دموکراسی. مصدق در دفاع از استقلال طرفدار سیاست موازنه منفی بود، یعنی مخالف با دادن هر نوع امتیاز به بیگانگان.
مصدق در سراسر زندگی مبارزه با امپریالیسم را در کلیه وجوه خود دنبال کرد. یعنی مبارزه با کاپیتولاسیون، تعرفهی گمرکی، مستشار خارجی، بانک شاهنشاهی، شیلات شمال و... وی با طرح و تصویب قانون تحریم امتیاز نفت از هجوم قدرتهای انحصارطلب به ایران جلوگیری کرد. سپس با توضیح و تفهیم امضا قرارداد سال 1933 میلادی (زمان قدر قدرت اولی و دولت فروغی سال 1313) و مبارزه در رد لایحه قرارداد الحاقی، موجبات ملیشدن صنعت نفت را فراهم ساخت و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی امپراتوری را از مملکت برچید...دکتر مصدق به مکتب و مسلک خاصی (از نظر سیاسی) بستگی نداشت. او هرگز در مقام رهبری سیاسی و در دوران نخستوزیری به مردم که صادقانه او را دوست میداشتند دروغ نگفت و هیچگاه قدمی در راه فریب مردم برنداشت و هرگز بر سر منافع ایران و مصالح تودههای ستمکش با بیگانگان و مزدوران آنها سازش نکرد. وی تزی را عنوان کرد که بعدها از سوی جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو، مارشال تیتو و دیگر سران کشورهای غیرمتعهد دنبال شد. او میگفت: گرسنه میمانیم و آزادی و استقلال را از دست نمیدهیم.
مصدق بسیار متواضع و آزادمنش بود و خود را خدمتگزار مردم میدانست. به سرزنش و تهمت و افتراهای سرسپردگان استعمار بیاعتنا بود، تا جایی که پس از انتخاب شدن به نخستوزیری، دستوری بدین شرح به شهربانی کل صادر کرد: «شهربانی کل کشور: در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود، هرچه نوشته باشند و هر که نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد.»
مصدق از جمله نادر سیاستمداران ایران است که ویژگیهای بسیار ارزنده و چشمگیر دارد. ارزش والای او به قدری بود که فرهنگ منحط معاصرش از شناخت او عاجز ماند. ویژگیهای او نشانگر شناخت عمیقش از مسائل ایران و جهان بود. از طرف دیگر سرسپردگیاش به منافع ملی و عدم عدول از گفتههای خود و پشت نکردن به منافع مردم است. منافع ملی را در همه حال بر منافع خودش ترجیح میداد. جان خودش را نیز در عمل در این راه در طَبَق اخلاص گذاشته بود. علت اصلی عظمت، همچنین علت اصلی زندان و تبعید او نیز همین پایداری و سماجت و لجاجت در پیشبرد اهداف مقدسش بود. علت سقوطش نیز همین بود: همه دشمنان علیه او متحد شدند (اشراف، رجال، دربار، کشورهای خارجی) و شرمساری برای ملتی که در مبارزه بزرگ ضداستعماری خود، امپراطوری بریتانیا را (البته به کمک امریکا) به زانو درآورد و آوازه جنبش او، ملل ستم دیده زیر یوغ استعمار را در آسیا و آفریقا بیدار ساخت، ولی در پیکار نهایی ایستادگی نکرد و به آسانی صحنه را خالی کرد.