عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ادبیات ملل: ادبیات آلمان
ادبیات آلمانی شامل آثار مکتوب مردم آلمانیزبان اروپای مرکزی است. این مفهوم، سیاست و تاریخِ هویت آلمانی را به اشتراک گذاشته است: چندپارگی و گسست. آلمان تا سال 1871 به یک دولت-ملت مدرن تبدیل نشد و تاریخ ایالتهای مختلف آلمان با جنگ، آشفتگی مذهبی و دورههای افول اقتصادی مشخص شده است. این توسعهی پراکنده، ادبیات آلمان را از ادبیات ملی فرانسه و انگلیس متمایز میکند. ادبیات آلمان از درخشش بیوقفه از قرون وسطی تا دوران مدرن برخوردار بوده است.
ادبیات آلمان در طول حیات خود، سه دورهی مهم تثبیتشده را تجربه کرده است: قرون وسطی (حدود 1160-1230)، چرخش قرن 18 به قرن 19 (عصر گوته) و قرن 19 تا 20.
قبایل آلمانی که از قرن اول پیش از میلاد از اسکاندیناوی به سرزمین اصلی اروپا مهاجرت کردند، فرهنگی غنی را با خود به ارمغان آوردند. متاسفانه از آنجایی که میراث زبانی آنان به صورت شفاهی مخابره میشد و دریافتکنندگان آن، اینان را در قالب مکتوب و یا قصه پیریزی نمیکردند، بیشتر آنها از بین رفته و فراموش شده است. اساطیر غنی و شعر حماسی-قهرمانی تا حدی از منابع مکتوب متاخر قابل بازیابی است: اشعار ادیک اسکاندیناوی قدیم، نیبلونگنلید آلمانی و اشعار مختلف در مورد قهرمان دیتریش فون برن/تئودوریک. تنها قطعات شکستهای از این فرهنگ باقی مانده است: کتیبههای رونیک، نقوش اساطیری بر روی طلسمهای طلا، چند طلسم جادویی (افسونهای مرسبورگ) که در کتابخانهی مرسبورگ نگهداری میشود که ریشههای پیش از مسیحیت را نشان میدهد و قطعه 67 خطی از یک آهنگ قهرمانانه که یک درگیری غمانگیز میان جنگجویی به نام هیلدبراند و پسرش را به تصویر میکشد.تخیل این فرهنگ جنگجوی کوچنشین، سرنوشت انسان را به طرز اجتنابناپذیری غمانگیز تصور میکرد. در اساطیر اسکاندیناوی، حتی خود خدایان نیز طعمهی کینهتوزی و انتقام میشوند و در فاجعهای به نام راگناروک (عذاب خدایان) بلعیده میشوند!
بدبینی قهرمانانه و ناتوانی جامعه در رهایی از چرخههای انتقامجویی، آنان را برای خو گرفتن با پدیدهی دین آماده کرد، بنابراین، گرویدن آلمانیها به مسیحیت (که عمدتاً در پایان قرن پنجم انجام شد) چالش بزرگی را به همراه داشت: آموزش مجدد کل مردم و اقتباس و ترجمهی ادبیات مسیحیت به زبانی که سنت مکتوب نداشت. اولین تلاش شناختهشده برای این منظور، ترجمه برجسته کتاب مقدس گوتیک اواخر قرن چهارم از اسقف اولفیلاس است. (به نظر میرسد اولفیلاس برای اجرای آن، الفبای گوتیک را توسعه داده است). اصلاحات آموزشی که در عصر شارلمانی (768-814) ایجاد شد، متون مذهبی پراکندهای را در یکی از گویشهای آلمانی باستانی (مثلاً اوتفرید) به ارمغان آورد. در اواخر قرن یازدهم و در سراسر قرن دوازدهم، ادبیات مذهبی در آلمان میانه بالا گسترش یافت. این آثار نسبت به گناه و خطرات زندگی زمینی هشدار میدهند و آن را به عنوان یک توهم و توری از شیطان برای بهدامانداختن احمقانِ بیاحتیاط ترسیم میکنند. این متون که هیچ اهمیت ادبی ندارند، به مضمونِ memento mori میپردازند: فقط به مرگ و مردن فکر کنید و زندگی را به عنوان «آمادگی برای پایانِ آن» زندگی کنید. این متون از تضاد بین کلیسا و دولت (مبارزه قدرت میان پاپ و امپراتوری مقدس روم) به وجود آمدند و در خدمت منافع جنبشهای زاهدانه به سمت اصلاحات رهبانی و کلیسا بودند؛ هدف آنها ارائهی آموزههای دینی برای غیرمذهبیها بود و به همین دلیل به زبان عامیانه نوشته میشدند.
روندها و آداب فرهنگی امپراتوری آلمان بدون شک از دربار سلطنتی سرچشمه میگیرد که از قرن هشتم تا سیزدهم، فرهنگی غنی و تاثیرگذار را توسعه داد. ادبیات این دوره تقریباً به شکل انحصاری به زبان لاتین بود و فرهنگ اومانیستی و سیاست آن از ایدهی احیای کلاسیک تغذیه میشد. شعارِ «تجدید امپراتوری روم» از زمان سلطنت اتو سوم به بعد بر روی مهرهای سلطنتی آلمان ظاهر شد. مشروعیت حکومت آلمان، برگرفته از حکومت روم است و ایدهآلهای لباس، رفتار و گفتار از آرمانهای امپراتوری روم در مورد سیاستمداران و سخنوران اقتباس شده است.
در یک دوره 20 ساله، حدود 1160 تا 1180، آلمانی به عنوان یک زبان ادبی ظهور کرد. این یک تحول قابلتوجه بود. در پایان دورهی کلاسیک، در سال 1230، جامعه درباری، شکوفایی ادبی درخشانی را ایجاد کرده بود که پیشتر وجود نداشت.
«عشق درباری» موضوع اصلی غزلهای اشرافی از قرن دوازدهم تا پایان قرون وسطی است. موضع مشترک عاشق درباری، تحمل طاقتفرسا در برابر سردی بانوی نجیب تسلیمناپذیری است که به امید بیهودهی «روزی بهدستآوردن عشق او» به او خدمت میکند.
اما قرن دوازدهم، شکاف بزرگ بین دنیای باستان و مدرن و همچنین تجربهی فردی عشق را برای اولینبار در غرب به سطح یک ایدهآل رساند. نقطه اوج ادبیات کلاسیک میانه آلمان دو رقیب ادبی بزرگ ، ولفرام فون اشنباخ و گوتفرید فون استراسبورگ است. ولفرم خود را به عنوان یک نابغهی ناآموخته و خشن معرفی میکند:
من ولفرام فون اشنباخ هستم و یک یا دو چیز در مورد شعر میدانم...من به عنوان شوالیه به دنیا آمدم و هر زنی که مرا به جای «جسارت»، به خاطر «نوشتنم» دوست داشته باشد، باید عقلش ضعیف باشد!...من حتی یک نفر را نمیشناسم!
سبک ولفرام عجیب و غریب و درخشان است. آثار او با جدیت اخلاقی بالا در هستهی خود، مملو از طنزی قوی هستند که میتواند بر روی گروتسک سایه افکنَد.
تریستان و ایزولد اثر گوتفرید یک شاهکار ناتمام است. منبع آن کتاب رومی د تریستان اثر توماس شاعر آنگلو نورمن بود. گوتفرید در حدود سال 1210 بدون تکمیل آن درگذشت. او تقریباً در هر نقطه، برعکس ولفرام است.
شخصیتهای اصلی دوران آلمان میانه اینها هستند: هاینریش فون دم تورلین که به سبک باروک مینوشت، رودلف فون امس که حماسههای طولانیتر و وقایعنگارانه تالیف میکرد و کنراد فون وورزبورگ که بیشتر سبک کلاسیک در آثارش نمایان است.
اواخر قرون وسطی در اروپا زمان انحطاط و نوزایی بود. تکثیر اشکال ادبی، از جمله ادبیات تعلیمی، بازنویسی منثور آثار کلاسیک و رسالههای عرفانی، یکی از نشانههای این گرایش دوگانه بود.
فرهنگ آلمان در قرن شانزدهم در سایه اصلاحات پروتستانی قرار داشت که توسط راهب آلمانی، مارتین لوتر در سال 1517 آغاز شد. لوتر در ترجمه خود از کتاب مقدس به توسعهی زبان آلمانی کمک کرد.
قرن شانزدهم، اگرچه در آثار بزرگ ادبی ضعیف بود، اما دورهای بسیار حیاتی بود که شخصیتهای خارقالعادهای مانند اولریش فون هوتن اومانیست انقلابی، ، آلبرشت دورر هنرمند نورنبرگی و لوترِ رفرمیست را بهوجود آورد. اینها پایههایی بودند که ادبیات دوره مدرن در ادوارد بعدی با تکیه بر آثارشان شکل گرفت.
منبع: بریتانیکا
مترجم: محسن امینی