جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
چاپ ویراست جدیدی از کتاب ژن خودخواه
ویراست جدیدی از کتاب «ژن خودخواه» اثر ریچارد داوکینر با ترجمهی شهلا باقری به همت نشر اختران به چاپ رسیده است. ریچارد داوکینز زیستشناس تکاملگرا، کتاب «ژن خودخواه» را در سال ۱۹۷۶ منتشر کرد. بنیان بحث داوکینز در این کتاب در حوزهی تکامل طبیعی، علم ژنتیک است. او ژنتیک را مبتنی بر نگرشی ژنمحور توضیح میدهد و به علاوه، رویکرد او در زیستشناسی متکی بر نظریهی داروین است. او بر پایهی نظریهی داروین میپذیرد که تکامل طبیعی از راه انتخاب طبیعی کار میکند و انتخاب طبیعی به معنی بقای شایستهترینهاست. داوکینز نگرش ژن مرکزی خود را در علم ژنتیک با نظریهی تکاملی داروین پیوند میزند و از جمله به این نتیجهی پایهای میرسد که ژن، عنصر اصلی انتخاب طبیعی است. از نظر او هر چند رقابت مبتنی بر خودخواهی، عنصر اصلی ژن برای بقاست اما خودخواهی صرفاً رفتار فردی ژن است. در عین حال، اولاً تحقق خودخواهی ژنها از اساس متکی بر همتاسازی یا تکثیر شوندگی است و ثانیاً این رفتار فردی در اوضاع و احوال خاصی روی میدهد که امکان تحقق اهداف خودخواهانه ژن را به منظور بقای آن فراهم میآورد. در این اوضاع و احوال است که ژن خودخواه با دیگر ژنها که آنها نیز خودخواهاند مواجه میشود و سوق مییابد رقابتی را با آنها پیش ببرد که هدف آن حفظ و بقای زندگی ارگانیسم، در کل، است. از نظر داوکینز، ارگانیسم موجود زنده در واقع محیطی است که رقابت خودخواهانهی ژن را بر زمینه رقابت دیگرخواهانهای قرار میدهد که بقای خود ارگانیسم زنده را تضمین میکند. پس رقابت خودخواهانهی ژنهای خودخواه در ارگانیسم به تعادل ژنتیکی و بنابراین به بقای ارگانیسم میانجامد. داوکینز انتخاب طبیعی را بازی بزرگ رقابت میداند که در آن بازیگران یا رقابتکنندگان اصلی، ژنهای خودخواهاند؛ اما از آنجا که رقابت برای بقای ارگانیسم زنده انجام میشود، پس این رقابتی نه برای نابودی که برای بقا یعنی تداوم حیات است. از این رو داوکینز میکوشد در کتاب خود تاریخ طبیعی را از منظر علم تبیین کند. نخستین انتقاد مهم بر کتاب «ژن خودخواه» به همین نگرش به تاریخ طبیعی از منظر علم - علم ژنتیک - تا آن حدی است که میتوان آن را با علمگرایی نویسنده توضیح داد؛ زیرا سنجش این موضوع یعنی حیات و تحول آن موضوعی نیست که صرفاً از منظر علمی و نظریهی ژنتیک به آن پرداخته شده باشد، بلکه باید از منظرهای دیگری نیز به این موضوع پرداخت که نویسنده از آنها غفلت کرده است. مشخص است که از جمله نگرشهای دینی - در کنار نگرش علمی - برای این موضوع پاسخهای با قدمت بسیار دارند که هنوز هم از سوی مردمان بسیاری در سراسر جهان پذیرفته میشوند و از این رو نباید چنین پاسخهایی را نادیده گرفت. اما نکتهی بسیار مهم این است که کتاب «ژن خودخواه» صرفاً دربارهی علم ژنتیک و ارائهی تبیین نوینی از نظریه تکامل داروین نیست. اگر ژنتیک، در مجموع، به علم زیستشناسی مربوط میشود اما ریچارد داوکینز فراتر از علم ژنتیک به اتکای همان نگرش ژنمحورانه به دیگر قلمروهای زندگی اجتماعی انسان - مثلاً فرهنگ و تحولات فرهنگی - میپردازد. او میکوشد قانون تکامل را در حوزهی تحولات فرهنگی نیز تبیین کند و به اتکای آن، بقا یا زوال فرهنگها را توضیح دهد.قسمتی از کتاب «ژن خودخواه»:
در بعضی موارد به نظر میرسد ماشینهای بقا نسبتاً کم به زندگی یکدیگر دستاندازی میکنند. برای مثال، موش کور و توکای سیاه همدیگر را نمیخورند، با هم جفتگیری نمیکنند، یا برای داشتن جای زندگی رقابت ندارند؛ اما حتی در این حالت هم نباید آنها را کاملاً بر روی هم بیتأثیر بدانیم. ممکن است بر سر چیزی، مثلاً کرم خاکی، با هم رقابت کنند. منظور این نیست که آدم همیشه موش کور و توکای سیاه را در جنگ و در حال کشمکش بر سر یک کرم خاکی میبیند؛ درواقع شاید چشم یک توکای سیاه در عمرش هرگز به موش کوری نیفتد، اما اگر جمعیت موش کورها را یکسره نیست و نابود کنید، نتیجه این کار ممکن است برای توکای سیاه فاجعه باشد. گرچه من اصلاً نمیتوانم حدس بزنم که جزئیات آن فاجعه ممکن است چه باشد، و از چه راههای غیر مستقیم پر پیچ و خمی ممکن است اتفاق بیفتد. ماشینهای بقای گونههای مختلف، به روشهای گوناگونی روی همدیگر اثر میگذارند. ممکن است شکارگر یا طعمه، انگل یا میزبان، یا رقیبانی برای یک منبع کمیاب باشند. ممکن است به روشهای عجیبی از آنها بهرهبرداری شود، مثل وقتی که گلها از زنبور عسل برای جابهجا کردن گردهشان استفاده میکنند. ماشینهای بقایی که از یک گونهاند بیشتر به زندگی یکدیگر دستاندازی میکنند. به چند دلیل، یکی اینکه نیمی از جمعیت هر گونه میتواند بالقوه جفتی برای او و پدر یا مادر زحمتکشی برای فرزندانش شود. دلیل دیگر این است که اعضای یک گونه، با شباهت زیادی که به هم دارند، همه با روشهای یکسان زندگی، ماشینهای حفظ ژن در یک منطقهاند و مخصوصاً بر سر همه منابع لازم برای زندگی، رقیب هماند. برای یک توکا ممکن است موش کور یک رقیب باشد، اما این رقیب هرگز آنقدر مهم نیست که رقابت با یک توکای دیگر اهمیت دارد. ممکن است موش کور و توکا بر سر کرمی با هم رقابت کنند، اما توکاها با هم بر سر کرم و همهی چیزهای دیگر رقابت دارند. اگر از نظر جنس مثل هم باشند، ممکن است بر شریک جنسی هم رقیب هم شوند. به دلایلی که خواهیم دید، معمولاً نرها با یکدیگر بر سر مادهها رقابت میکنند. این یعنی اگر یک نر به نر دیگری که رقیبش است آسیبی وارد کند، احتمالاً به نفع ژنهایش تمام میشود. بنابراین به نظر میرسد سیاست منطقی یک ماشین بقا این باشد که رقبای خود را بکشد و سپس ترجیحاً آنها را بخورد. گرچه کشتن و خوردن همگونه در طبیعت رخ میدهد ولی نمیتوان از نظریه ژن خودخواه تعبیری سادهلوحانه به دست آورد و وقوع آن را پیشبینی کرد چون به صورت شایع اتفاق نمیافتد. ژن خودخواه در ۵۸۱ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۵ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...