جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: زمستان ۶۲
اثری است از اسماعیل فصیح و چاپ نشر ذهن آویز. اسماعیل فصیح از بزرگترین نویسندگان کشورمان است که آثارش همواره با استقبال خوب مخاطبان هم همراه بوده است. متولد ۱۳۱۳ در تهران، که در زندگی به گوشهگیری شهرت داشت و با جنجالهای مطبوعاتی و هیاهوی رسانهای میانهای نداشت. این اثر که برای نخستین بار در سال ۱۳۶۶ منتشر شده داستانِ جلال آریان، استاد بازنشستهای است که در زمستان سال ۶۲ به مناطق جنوبی کشور میرود تا پسرش را که در جنگ مفقود شده بیابد. شیوه روایتپردازی فصیح منسجم و خواندنی است.اسماعیل فصیح
قسمتی از کتاب زمستان ۶۲:
تنهاییم. با هم، ولی تنها. تنگ غروبی است خنک، اوایل دی ماه ۶۲، کنار رود کارون در اهواز، و ما دو تا خسته و تنها، گوشهی میدان شهدا ایستادهایم. در پایان سفر دراز و تمام روزی از تهران به قم و اراک و بروجرد و خرم آباد و اندیمشک و دست آخر اهواز، و من از پیچ جلوی پاسگاه سر جادهی قدیم خرمشهر انداختهام توی جاده پشت نیو سایت. در تاریکی از خرمکوشک زدهام توی بیست و چهار متری و بالاخره گوشهی میدان مجسمه نگه داشتهام که اسمش شده میدان شهدا، با پرچم و پوسترهای بالای پایهی سنگی خالی میدان، که روزگاری مجسمهی عظیم شاهنشاه روش بود و حالا دورش را آرم پارچهای و سادهی "یا مهدی...عجل علی ظهورک" کشیدهاند. هر دو از ماشین آمدهایم بیرون که خستگی پاها را در کنیم. موتور هم بدجوری داغ کرده. برق شهر هم رفته، یا آن را بخاطر احتمال حملهی هوایی قطع کردهاند و ما داریم تصمیم میگیریم چه جوری از هم جدا شویم. نمیخواهم او را با سه چهار تا چمدان و ساک وسط میدان تاریک ول کنم تا با تاکسی برود.منظرهی شهر امشب سوت و کور است و توی ذوق میزند. نبش این گوشهی میدان که روزگاری بانک ملی ایران و فروشگاه مطبوعات بینالمللی بود و اوایل جنگ توپ خورده و خراب شده بود، هنوز به صورت تلی از خاک و خاشاک و آوار باقی مانده. یک گربهسیاه بالای تل خاشاک و آوار نشسته و انگار مثل ما نمیداند چکار کند. از جایی که ما ایستادهایم پل معلوم نیست و بجز حرکت گهگاهی ماشین و تاکسی و اتوبوس و آمبولانس توی میدان، نه صدای موجی از لب کارون میآید، نه آوای مرغ شبی و نه حتی صدای قور قور قورباغهای. این اولین سفر دکتر منصور فرجام پس از دوازده سال به اهواز است و من کم کم دارم فکر میکنم با دیدن شهر سوت و کور و بی برق و خیابانهای سر شب دلمرده، او هم لابد دارد آن شوق و ذوق تهرانش ته میکشد. اما او در پرتو نور داخل ماشین دارد مثل یک توریست دانشمند خارجی پیپ به دست دو تا نقشهی شهر اهوازش را بررسی میکند... برای خرید کتاب زمستان ۶۲ از فروشگاه کلیک کنید
در حال بارگزاری دیدگاه ها...