جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: ادبیات سیاه
کتابی به قلم یاسمن منو و شامل گفتارهایی در سبک پلیسی-جنایی. امروزه «رمان سیاه» از برزخ کتابهایی که به سرعت نوشته و چاپ می شوند، خوانندگان بدون تامل آنها را میخرند، با سرعت می خوانند و به فراموشی می سپرند خارج شده است. دیگر موفقیت این نوع رمان ها انکار نمیشود. ژرژ سیمنون وارد مجموعه ی پلیاد شده است. آثار دشیل همت،چستر هیمس و ژان پاتریک مانشت در انتشارات گالیمار در کنار مارسل پروست، هانا آرنت یا امیل سیوران چاپ میشوند. بر پایه ی تحقیق وزارت فرهنگ فرانسه که هر ۱۰ سال در مورد تولیدات فرهنگی فرانسوی ها انجام می شود، رمان پلیسی ژانری است که بیش از همه خواننده دارد. رمان سیاه بر رمان سفید سایه انداخته و اولین بار است که این موضوع به صورت رسمی عنوان میشود. اما کتابفروشیها خیلی پیشتر به این واقعیت پی برده بودند . از هر چهار کتاب فروخته شده، یکی رمان پلیسی است.این امر محصول شیفتگی گذرا نیست. فروش این کتابها به طور منظم افزایش داشته و خریداران آن ها از تمامی اقشار جامعه هستند. چرا این همه عشق؟ دلایل متعدد و گاه متضاد اند. رمان سیاه، سبکی که با تحقیر به آن نگریسته می شد و در مجلات ادبی چند سطر رقت انگیز را به خود اختصاص میداد، فراگیر شده است و اکنون دیگر فقط فرانسوی و آنگلوساکسون نیست، بلکه جهانی شده: روسی، کوبایی ، اسپانیایی، فنلاندی. در سالهای دهه ۷۰، ژان پاتریک مانشت فرانسوی سد را شکست و سبک رفتار باوری دشیل همت را به اوج رساند . الکساندر فیلون، منتقد کتاب هفته و خانم فیگارو، مانشت را بزرگترین سد شکن میداند، ولی همچنین به جیمز الروی اشاره میکند. این دو پدرخوانده، راه را برای بسیاری از نویسندگان پس از خود هموار کردند. امروزه امبرتو اکو کسر شأن خود نمی بیند که رمان سیاه بنویسد. سینما نیز، در این اقبال بیسابقه به رمان سیاه شریک است. به روی پرده آمدن بسیاری از این رمانها همچون رودخانه مرموز دنیس لهان یا طلب خونین مایکل کانلی به کارگردانی کلینت ایستوود، به فروش رمان های سیاه کمک می کند. کارگردانان به نامی چون تارانتینو یا برادران کوئن همانقدر از سینمای سیاه گذشته الهام میگیرند که از رمانهای جدید سیاه.چرا که این دو شکل بیان هنری، هر دو از شیر تلخ مدرنیسم صنعتی و شهری تغذیه می کنند.قسمتی از کتاب ادبیات سیاه:
وجه اشتراک تمامی داستانهای سیاه این است که از مرگ صحبت میکنند. ونسان کولونا میگوید: قدرت آنها در بررسی بیرحمی، نشان دادن نهایت خشونت و منشاء شر است. و به گفته ی فرانسیس ژنار: این ادبیات غریزه ها منطبق با زمان و خشونتش است که در مقابل جهانی منظم و صورت بندی شده قرار می گیرد. در کودکی افسانهای شاه پریان را می خوانیم که در آنها جادوگران، گرگ ها و غول ها، بچه ها را می خورند. در بزرگسالی یا رمان پلیسی میخوانیم یا صفحه حوادث روزنامهها را! در جستجوی ترس و نافرمانی هستیم، اما در مبل های راحت نشسته ایم و قاعدتا در صفحات آخر کتاب باید همه چیز منظم و قانون پیروز شود. همان گونه که نویسنده ی رمان های پلیسی، کامیلا لاکبرگ می گوید: رمان پلیسی امروز معادل داستانهای ارواح است که در کنار آتش در اردوهای خارج شهر برای هم تعریف می کردیم، با این تفاوت که ارواح چهره قاتل یا متجاوز را دارند. ونسان کولونا می افزاید: از آنجایی که جنایتی که در گذشته اتفاق افتاده، باعث توجه خوانندگان نمی شود، رمان پلیسی امروز، قهرمانش را در داستانی در حال وقوع به نمایش گذارده و اتفاقات را در مقابل چشمان خواننده به پیش میبرد. قریب الوقوع را اسرار آمیز و دوردست را آشنا جلوه می دهد. این اعاده ی توانایی به فرد، در دورانی که بیش از همه ناتوان به نظر میآید، یکی از دلایل جذابیت این سبک است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...