جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
مرد غیرقابل اعتماد/ یوستین گردر پس از دنیای سوفی
کتاب "مرد غیرقابل اعتماد" نوشته یوستین گردر به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است. گردر را با کتاب دنیای سوفی در سراسر جهان میشناسند؛ اولین کتابی که از او به شصت زبان ترجمه شد و بیش از چهل میلیون نسخه فروخت. او که در رشته فلسفه، الهیات و ادبیات دانشگاه اسلو تحصیل کرده، در سال ۱۹۹۷ به همراه همسرش جایزهی سوفی را بنیان نهاد. نام این جایزه برگرفته از رمان دنیای سوفی است، جایزهای بین المللی در پاسداشت حامیان طبیعت. یوستین گُردر در رمان مرد غیر قابل اعتماد، ذهن شما را به چالش میکشد. مرد غیر قابل اعتماد داستانی است دربارهی تنهایی، دروغ و قدرت کلمات؛ رمانی که قدرت استنتاج و اطلاعات گستردهی نویسنده را به طرزی شگفت انگیز نمایان میکند. جیکوپ مردی تنهاست که از همسرش جدا شده و به جز پله، هیچ دوست و همراهی ندارد. او زندگیاش را با شرکت کردن در مراسم خاکسپاری کسانی کسانی که آنها را نمیشناسد، سپری کرده و خود را در هالهای از دروغهای خیالی پنهان میکند. اعتیاد او به داستان سرایی، خارج از کنترل خودش است. جیکوپ ناچار است عشق به کلمات و قصهها را به نیاز همیشگی بشر به روابط اجتماعی، پیوند بزند.در بخشی از رمان مرد غیر قابل فروش میخوانیم:
در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۱، من دوباره در مراسم خاکسپاری بودم. این مراسم در کلیسایی که بیش از صد سال قدمت دارد و در وست گراولند واقع شده برگزار شد. و بعد از خاکسپاری، تو را در مراسم یادبود، ملاقات کردم. اگنس، ما هرگز قبلا همدیگر را ندیده بودیم. اما حتی در کلیسا هم وقتی تو را دیدم، با خودم گفتم این باید خواهر گرته سسیلی باشد چون چشمهای تو هم مثل چشمهای او برق میزد. در آن مراسم هم دوباره تعدادی از اولاد و نوادگان اریک لوندین حضور داشتند. این بار با لیوبریت و پسر عمویت ترولز و دخترهایشان تووا و میا روبرو شدم. آن موقع نمیدانستم که تو چه ارتباط نزدیکی با آنها داری. تووا همان دختری بود که به زیبایی، ده سال پیش در مراسم یادبود پدربزرگش ترانه خوانده بود. میا که در آن زمان دختر پانزده سالهی لاغر و درازی بود، حالا زن بیست و پنج ساله شیک و مرتبی شده بود. حتی میتوانم بگویم از تووا که پنج سال از او بزرگتر بود، هم زیباتر و جذابتر بود و در یک بنگاه املاک کار میکرد. اگر قرار بود من شغلش را حدس بزنم به احتمال زیاد شغل کاملا متفاوت دیگری را برایش در نظر میگرفتم. او سیبی بود که بسیار دورتر از درخت ایگدراسیل بر زمین افتاده بود. اما مطمئنم با ظاهری که داشت کار خرید و فروش خیلی از خانهها را راحتتر میکرد. اما چرا من اینها را دارم به تو میگویم؟ تو خودت از وقتی کوچک بودی تووا و میا را میشناسی. من در طی ده سال گذشته، کسی از آن شاخهی خانوادهی لوندین را ندیده بودم. گرچه اسلو شهر کوچکی است و حتی نروژ هم کشور کوچکی است. برایم عجیب بود که چرا من باید دوباره، یکی از آنها را فقط در مراسم خاکسپاری میدیدم. این چهارمین بار بود که چنین اتفاقی میافتاد. شاید هم قطعات این پازل داشت در جای خودش قرار میگرفت. و من باید هر کدام از فرزندان و خانوادههایشان را در مراسم خاکسپاری جداگانهای ملاقات میکردم. اول، ماریانه، اسور و ایلوا در مراسم آندرینه. بعد جان پیتر و لیسا و فرزندانش در مراسم رونار و حالا لیوبریت و ترولز و دو دخترش. آیا گرههای پنهانی بین من و خانوادهی لوندین وجود داشت. مرد غیر قابل اعتماد را اعظم خرام ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۸۰ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۳۹ هزار تومان عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...