جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
جادهی رستگاریِ جان هارت/ برجسته، جسورانه، غیر قابل کنارگذاشتن
رمانِ خواندنی جان هارت، جادهی رستگاری به همت نشر آموت به چاپ رسیده است. جان هارت نویسندهی پنج رمان پرفروش نیویورک تایمز با نامهای پادشاه دروغها، رودخانهی پایینی، بچهی آخر، خانهی آهنی و جادهی رستگاری است. هارت تنها نویسندهی تاریخ است که جایزهی ادگار را برای چند رمان متوالی برده است. هارت همچنین جوایز بری، ایان فلمینگ استیل دگر، بهترین ادبیات داستانی کتابفروشی مستقل جنوبی و جایزه ادبیات کارولینای شمالی را برده است. رمانهای جان هارت به سی زبان ترجمه شده است و در بیش از هفتاد کشور منتشر شده است. پسری تفنگ به دست، منتظر مردی است که مادرش را کشته است. ماموری به دردسر افتاده، بعد از یک تیراندازی بیرحمانه با گذشتهاش روبهرو میشود. پلیس خوبی بعد از سیزده سال در زندان بودن، آزادانه قدم در اعماق جنگل میگذارد. روی محراب کلیسایی متروکه، جسدی میان پارچهای سفیدرنگ سرد میشود. شهری در آستانه فروپاشی. این همان جاده رستگاری است. گرینزبورو نیوز مینویسد: هارت یکبار دیگر نشان داد هر کجا پای رمانهای روانشناسی و آن دسته از رمانهایی در میان باشد که جرم و دلهره و نگاهی به ذهن و روح آدمی را با هم ترکیب میکنند جزء بهترین نویسندههاست. همچنین در پراویدنس ژورنال درباره این رمان میخوانیم: داستان دردناکی که به زیبایی بیان شده و ترکیب بینظیری از عقل و زور بازوست. سادگیاش خواننده را تسخیر میکند و حالت دردناک احساسیاش او را میخکوب میکند.در قسمتی از کتاب حاضر میخوانیم:
الیزابت فشار روی پدال گاز را کم کرد و تابلوهای کیلومتر شمار را میدید که از کنارش میگذشتند و باز خاطرات را مرور کرد: روزهای طولانی در بیمارستان، ماههای بیسروصدای بعد از آن. وقتی شبها طولانی میشدند، خودش را بابت نخواستن بچه، بابت قسمت مرده وجودش سرزنش میکرد. اگر بچه را نگه داشته بود الان چند سالش بود؟ الیزابت فکر کرد شانزده سالش بود. دو سال بزرگتر از گیدئون، دو سال کوچکتر از چانینگ. فکر کرد شاید معنایی دارد، انگار خدا واقعا حواسش بود و تمام این مدت حق با پدرش بود. شک برانگیز بود اما پیدا کردن این بچهها چه دلیل دیگری میتوانست داشته باشد؟ چرا ارتباطشان این قدر سریع شکل گرفته بود و این قدر قوی شده بود؟ میشه یه روز روانشناسی رو بذاری کنار؟ این فکر سرگرمش کرد چون روانشناسها هم رده کشیشها بودند: یعنی کاملا سطح پایین. اگر در این مورد اشتباه میکرد چه؟ اگر آن طور که مادرش خواسته بود برای رواندرمانی رفته بود، شاید تا حالا مدرک دانشگاهی گرفته بود و ازدواج کرده بود. شاید شغلی در مشاور املاک یا طراحی گرافیک داشت، در نیویورک یا پاریس زندگی میکرد و زندگی خیلی خوبی داشت. به خودش گفت فراموشش کن. به عنوان یک پلیس کارش را خوب انجام داده بود. تفاوتی ایجاد کرده و جان چند نفری را نجات داده بود. کسی از آینده خبر ندارد. کارها و مکانهای دیگری هم هست. لازم نیست که حتما پلیس باشد. جادهی رستگاری را هدیه گرامی مقدم ترجمه کرده و اثر حاضر در ۶۳۵ صفحه رفعی با جلد نرم و قیمت ۸۹ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...