جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: آندره موروا
زادهی بیستوپنجمین روز ژوئیهی ۱۸۸۵ در البوف در فرانسه. موروا مقالهنویس، نویسنده و حکایتپردازی است که هریک از آثار نوشتاری و پژوهشیاش در جهان ادبیات وزنهی قابل اعتنایی به حساب میآید. موروا زندگی شغلیاش را با حرفهای بیربط به جهان ادبیات آغاز کرد. خانوادهی او مالک یک کارخانهی نساجی بود که موروا پس از پایان تحصیلاتش مجبور شد مسئولیت نظارت بر آن را بر عهده بگیرد. او در جنگ بینالملل اول، در ارتش فرانسه خدمت میکرد و میان قوای فرانسوی و انگلیسی مترجم بود. موروا با کتاب خود با عنوانِ «سکوت سرهنگ برامبل» که در ۱۹۱۸ به چاپ رسید، قدم به جهان نویسندگی گذاشت. همان گام اولش گامی محکم شد و اثرش بهخوبی دیده و خوانده شد. همین امر سبب شد تا از آثار دیگر موروا نیز استقبال شود. آندره موروا با شعلهور شدن جنگ جهانی دوم، بار دیگر به نیروهای آزادیبخش ارتش فرانسه پیوست تا با نیروهای اشغالگر خاک کشورش مبارزه کند. او دربارۀ تعدادی از نویسندگان، آثار پژوهشی مهمی دارد که این متون نیز منابع مهمی در شناخت آنهاست. موروا از همان زمان پیوستن به فرهنگستان فرانسه تا پایان عمر گرانبهای خود، همواره چهرهی شاخص ادبی جامعهی فرانسه باقی ماند.قسمتی از کتاب «بالزاک، زندگی و آثارش» نوشتهی آندره موروا:
سال ۱۸۳۱ که سال موفقیت ادبی بود، برای بالزاک سال تعادل وضعیت مالی هم محسوب میشد. بابت حق نگارش چرم ساغری، ۱۱۲۵ فرانک دریافت کرد، برای صحنههای زندگی خصوصی ۳۷۵۰ فرانک، برای رمانهای فلسفی و قصههای بامزه ۵۲۵۰ فرانک، و بالاخره بابت همکاری با روزنامهها و مجلهها و نوشتن مقاله برای آنها ۴۱۶۶ فرانک که جمعاً میشود ۱۴۲۹۱ فرانک، مبلغی خیلی بیشتر از آنچه فردی مجرد برای گذراندن زندگیای مرفه لازم داشت. با این همه، میزان بدهیهایش به ۶۰۰۰ فرانک افزایش مییابد. در پایان سال (بدون در نظر گرفتن ۴۵۰۰۰ فرانکی که به مادرش بدهکار است) این مبلغ به ۱۵۰۰۰ فرانک میرسد. چرا؟ چون بههیچوجه نمیتواند در برابر وسوسهها مقاومت کند. محرومیتهای بلندمدت، گرایش به زیادهروی را در او برمیانگیزد. او مدت زیادی، مثل قهرمانش رافائل دو والانتن، خواب ضیافتهای مجلل، کالسکهای با صندلیهای نرم و اسبهای شاهانه را دیده بود. میخواست به این رؤیاها جامهی عمل بپوشاند. مبلغ صورتحسابهای فروشندهی شامپانی و تهیهکنندهی غذا بهطور نجومی بالا میرود. تحت نفوذ اوژن سو و دوستانش، او اکنون خود را نه یک دَندی به سبک انگلیسی، چون از حماقتهای تشریفاتی انگلیسیها با آن خونسردی افسانهایشان متنفر است، بلکه مردی مطابق مد روز میپندارد. بویسون خیاط چند دست لباس نو به مبلغ ۶۳۱ فرانک برای او دوخته است که از آن جمله یه روبدوشامبر سفید است با کمربند و یراقهای طلایی که هنگام کار میپوشد. از ناشرش اوربن کانل بابت حق نگارش داستانی کوتاه، دوازده جفت دستش، که یک جفت آن از پوست گوزن باشد مطالبه میکند. صورتحساب کتابفروشها و صحافها، دست کمی از دیگر بدهیها ندارد. سپس در سپتامبر ۱۸۳۱، دیوانهبازی را به اوج میرساند و یک اسب، یک کالسکهی دو چرخ و بالااندازی بنفش با آرم و نشانههای خانوادگی که با موی بز روی آن بافته شدهاند میخرد و یک ماه بعد اسبی دیگر. برای نگهداری و مراقبت از اسبها، احتیاج به یک پیشخدمت یا یک شاگرد مهتر دارد، برای این کار لوکلرک کوچکاندام را استخدام میکند که بویسون لباسی به رنگ آبی، با جلیقهای سبز و آستینهای قرمز و شلواری کتانی با چینهای فراوان برای او میدوزد. با این کالسکه و با این دنگ و فنگ میشود به اپرا رفت، یا در بولوار دِ زیتالیین، کنار افرادی مثل لوتور مِزهره یا اوژن سو خودنمایی کرد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...