منم تیمور جهانگشا
(سرگذشتنامه تیمور گورکانی،736-807ق،تاریخ تیموریان ایران،771-911ق،اقتباس:ذبیح الله منصوری)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | مارسل بریون |
مترجم | ذبیح الله منصوری |
قطع | وزیری |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 582 |
شابک | 9786222672737 |
تاریخ ورود | 1401/11/19 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 795 |
کد کالا | 120259 |
قیمت پشت جلد | 3,950,000﷼ |
قیمت برای شما
3,950,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
این کتاب تاریخی اثری ماندگار و مفصل است، که توسط مارسل بریون، نویسنده و ادیب فرانسوی گردآوری شده و به شرح زندگانی کامل تیمور گورکانی یا تیمور لنگ(Timur) میپردازد. او در قبیلهای ترکی - مغولی در شهر سمرقند متولد شد و توانست بلخ را تصرف کند، به خوارزم لشکرکشی کند و قلمرو و تصرفاتش را تا مغولستان گسترش دهد. یکی از عواملی که باعث شهرت تیمور در طول تاریخ شده، خشونتها و قتلعامهایی بود که به هنگام لشکرکشیهایش در سرزمینهای مختلف روا داشته است. ناگفته نماند که او بهشدت اهل علم و دانش و هنر بود و دانشمندان، فقیهان و هنرمندان زمانهی خود را از هر سرزمین و نژادی که بودند ارج مینهاد و آنها را مورد خشم و غضبش قرار نمیداد.
بخشی از کتاب
نام پدرم «ترقائی» بود و جزو ملاکین خردهپای شهر «کش» به شمار میآمد و بین مردم آن شهر احترام داشت.
قبل از اینکه من متولد شوم، پدرم در خواب دید مردی نیکومنظر، مانند فرشته، برابرش نمایان شد و شمشیری به دست پدرم داد. پدرم شمشیر را از مرد گرفت و از چهار سمت به حرکت درآورد و ناگهان از خواب بیدار شد. ظهر روز بعد، پدرم برای ادای نماز به مسجد رفت و مثل روزهای دیگر به شیخ زیدالدین امام مسجد محله اقتدا کرد و نماز خواند. پس از خاتمۀ نماز خود را به شیخ رسانید و خواب شب گذشته را حکایت کرد. شیخ از پدرم پرسید: «چه موقع از شب این خواب را دیدی؟»
پدرم گفت: «نزدیک صبح.»
شیخ زیدالدین اظهار کرد: «تعبیر خواب تو این است که خداوند به تو پسری خواهد داد که با شمشیر خود جهان را خواهد گرفت و دین اسلام را در سراسر آن توسعه خواهد داد. زنهار که از تربیت آن پسر غفلت کنی. از همان اوایل کودکی او را به مدرسه روانه کن تا درس بخواند و خط بنویسد، قرآن را به او تعلیم بده.»
سال دیگر که من متولد شدم، باز پدرم نزد آن امام رفت و با او راجع به اسم من مشورت کرد. امام گفت: «اسم پسرت را تیمور بگذار که به معنای آهن است.»
پدرم میگفت روزی که نزد امام مسجد رفتم تا دربارۀ انتخاب اسم فرزندم با او مشورت کنم، وی مشغول خواندن قرآن بود و سورۀ شصتوهفتم قرآن را میخواند، همان موقع به این آیه رسید: «آیا نمیترسی که خدای آسمانها زمین را زیر پای تو بگشاید و به لرزه درآورد؟» کلمۀ «لرزیدن» در زبان عربی «تمرو» است و این کلمه در تلفظ نزدیک است به کلمۀ «تیمور» و به همین جهت شیخ زیدالدین اسم تیمور را برای اسم من انتخاب کرد.
قبل از اینکه من متولد شوم، پدرم در خواب دید مردی نیکومنظر، مانند فرشته، برابرش نمایان شد و شمشیری به دست پدرم داد. پدرم شمشیر را از مرد گرفت و از چهار سمت به حرکت درآورد و ناگهان از خواب بیدار شد. ظهر روز بعد، پدرم برای ادای نماز به مسجد رفت و مثل روزهای دیگر به شیخ زیدالدین امام مسجد محله اقتدا کرد و نماز خواند. پس از خاتمۀ نماز خود را به شیخ رسانید و خواب شب گذشته را حکایت کرد. شیخ از پدرم پرسید: «چه موقع از شب این خواب را دیدی؟»
پدرم گفت: «نزدیک صبح.»
شیخ زیدالدین اظهار کرد: «تعبیر خواب تو این است که خداوند به تو پسری خواهد داد که با شمشیر خود جهان را خواهد گرفت و دین اسلام را در سراسر آن توسعه خواهد داد. زنهار که از تربیت آن پسر غفلت کنی. از همان اوایل کودکی او را به مدرسه روانه کن تا درس بخواند و خط بنویسد، قرآن را به او تعلیم بده.»
سال دیگر که من متولد شدم، باز پدرم نزد آن امام رفت و با او راجع به اسم من مشورت کرد. امام گفت: «اسم پسرت را تیمور بگذار که به معنای آهن است.»
پدرم میگفت روزی که نزد امام مسجد رفتم تا دربارۀ انتخاب اسم فرزندم با او مشورت کنم، وی مشغول خواندن قرآن بود و سورۀ شصتوهفتم قرآن را میخواند، همان موقع به این آیه رسید: «آیا نمیترسی که خدای آسمانها زمین را زیر پای تو بگشاید و به لرزه درآورد؟» کلمۀ «لرزیدن» در زبان عربی «تمرو» است و این کلمه در تلفظ نزدیک است به کلمۀ «تیمور» و به همین جهت شیخ زیدالدین اسم تیمور را برای اسم من انتخاب کرد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر