مجموعه اشعار منوچهر آتشی (2جلدی)
(شعر فارسی،قرن 14، 2جلدی)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | منوچهر آتشی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 2000 |
شابک | 9789643513634 |
تاریخ ورود | 1386/03/20 |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 2338 |
کد کالا | 11757 |
قیمت پشت جلد | 16,000,000﷼ |
قیمت برای شما
16,000,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
منوچهر آتشی در اواخر دههی ۳۰ با «آهنگ دیگر» در شعر معاصر به تجربهای تازه دست میزند. او با کشف و شهود در طبیعت جنوبی و وحشی بهنوعی خشونت غریزی در شعر دست مییابد. اما آنچه خشونت شعری آتشی را از عنصر خشونت آشفته و غیرمنسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش متمایز میکند بهجز حضور «جنوب»، لحن حماسی آن است.
شعرهای آتشی در دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ شعر کویر است و عناصر طبیعی این کویر حماسه و خشونت را با هم میآمیزد. گذشته از آن، عشق و امید و آرزو نیز خود را به این طبیعت جنوبی غرق میکند و احساس تنها در مثلث خشونت-حماسه-جنوب چهره نشان میدهد.
شعرهای آتشی در دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ شعر کویر است و عناصر طبیعی این کویر حماسه و خشونت را با هم میآمیزد. گذشته از آن، عشق و امید و آرزو نیز خود را به این طبیعت جنوبی غرق میکند و احساس تنها در مثلث خشونت-حماسه-جنوب چهره نشان میدهد.
بخشی از کتاب
من دیوها را مىستایم
از خوان رنگین سلیمان مىگریزم
من باده مىنوشم به محراب معابد
من با خدایان مىستیزم
من از بهار دیگران غمگین و از پائیزشان شاد
من با خداى دیگران در جنگ و با شیطانشان دوست
من یار آنانم که زیر آسمان کس یارشان نیست.
حافظ نیم تا با سرود جاودانم
خوانند یا رقصند ترکان سمرقند
ابن یمینم پنجه زن در چشم اختر
مسعود سعدم، روزنى را آرزومند
من آمدم تا بگذرم چون قصهاى تلخ
در خاطر هیچ آدمیزادى نمانم
اینجا نیم تا جاى کس را تنگ سازم
یا چون خداوندان بىهمتاى گفتار
بىمایگان را از ره تاریخ رانم
سعدى بماناد
کز شعله نام بلندش نامها سوخت
من مىروم تا شاخه دیگر بروید
هستى مرا این بخشش مردانه آموخت
اى نخلهاى سوخته در ریگزاران
حسرت مىندوزید از دشنام هر باد
زیرا اگر در شعر حافظ گل نکردید
شعر من، این ویرانه، پرچین شما باد
اى جغدها، اى زاغها غمگین مباشید
زیرا اگر دشنام زیبایى شما را رانده از باغ
و آوازتان شوم است در شعر خدایان
من قصهپرداز نفسهاى سیاهم
فرخنده مىدانم سرود تلختان را
من آمدم تا بگذرم، آرى چنین باد!
سعدى نیم تا بال بگشایم بر آفاق
مسعود سعدم «تنگ میدان» و زمینگیر
انعام من کند است و زنجیر است و شلاق.
از خوان رنگین سلیمان مىگریزم
من باده مىنوشم به محراب معابد
من با خدایان مىستیزم
من از بهار دیگران غمگین و از پائیزشان شاد
من با خداى دیگران در جنگ و با شیطانشان دوست
من یار آنانم که زیر آسمان کس یارشان نیست.
حافظ نیم تا با سرود جاودانم
خوانند یا رقصند ترکان سمرقند
ابن یمینم پنجه زن در چشم اختر
مسعود سعدم، روزنى را آرزومند
من آمدم تا بگذرم چون قصهاى تلخ
در خاطر هیچ آدمیزادى نمانم
اینجا نیم تا جاى کس را تنگ سازم
یا چون خداوندان بىهمتاى گفتار
بىمایگان را از ره تاریخ رانم
سعدى بماناد
کز شعله نام بلندش نامها سوخت
من مىروم تا شاخه دیگر بروید
هستى مرا این بخشش مردانه آموخت
اى نخلهاى سوخته در ریگزاران
حسرت مىندوزید از دشنام هر باد
زیرا اگر در شعر حافظ گل نکردید
شعر من، این ویرانه، پرچین شما باد
اى جغدها، اى زاغها غمگین مباشید
زیرا اگر دشنام زیبایى شما را رانده از باغ
و آوازتان شوم است در شعر خدایان
من قصهپرداز نفسهاى سیاهم
فرخنده مىدانم سرود تلختان را
من آمدم تا بگذرم، آرى چنین باد!
سعدى نیم تا بال بگشایم بر آفاق
مسعود سعدم «تنگ میدان» و زمینگیر
انعام من کند است و زنجیر است و شلاق.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر