عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
گل: توپ شانسی وارد دروازه نمیشود/ ایدههای مدیریتی از دنیای فوتبال
کتاب «گل: توپ شانسی وارد دروازه نمیشود»، نوشتهی فران سوریانو، به همت انتشارات کتاب آمه به چاپ رسیده است. شانس در موفقیت و ناکامی دخیل است، اما آیا میتوان تأثیر آن را به حداقل رساند و آیا تجربهی افراد موفق در رشتههای مختلف را میتوان به رشتهها و زمینههای دیگر انتقال داد؟ پاسخ فران سوریانو، یکی از مدیران ارشد بارسلونا در موفقیتآمیزترین مقاطع تاریخ این باشگاه، به هر دو این پرسشها «بله» است. او در سراسر کتابِ «گل: توپ شانسی وارد دروازه نمیشود» روی گسترش دو ایده کار میکند؛ اول شانسی نبودن موفقیت و دیگری قابل انتقال بودن امکان تجربههای مدیریتی در صنایع و کسبوکارهای مختلف و همین باعث شده این کتاب بیش از یک کتاب فوتبالی، کتابی مدیریتی باشد که به شکلی عملگرایانه و کاربردی، مدیران تشنهی موفقیت را راهنمایی میکند.
سوریانو کتاب را از ماجرای یک لغزش معروف فوتبالی آغاز میکند؛ از سُر خوردن جان تری، کاپیتان چلسی در هوای بارانی مسکو در فینال لیگ قهرمانان؛ موقعیتی که به نظر میرسد جز بدشانسی هیچ عامل دیگری در رقم خوردن آن مؤثر نیست؛ اما او نشان میدهد که خلاف آنچه دیگران اعتقاد دارند، حتی از این اتفاق هم میشد، با مدیریت مناسب، پیشگیری کرد و برای رسیدن به چنین سطحی از تسلط در مدیریت، کافی است زمین بازی و منطق پشت آن را بهخوبی درک کرد. از سوی دیگر، او معتقد است با وجود تفاوتهای ظاهری بین کسبوکارهای مختلف، درنهایت همهی آنها اصول مشترکی دارند که باعث میشود بتوانیم تجربههای هریک را به دیگری منتقل کنیم. برای مثال، توصیههای او برای شناخت طرف مقابل در زمان مذاکره و بهکارگیری شیوههای مختلف، با توجه به ریشههای فرهنگیِ مذاکرهکنندگان جالب و خواندنی است.
در یکی از مهمترین بخشهای کتاب، نویسنده بهخوبی توضیح میدهد که بزرگتر شدن یک شرکت (باشگاه) لزوماً موفقیتهای بیشتری را در پی ندارند و مدیران باید در مقطعی حساس تصمیم بگیرند که تجارتشان را در سطح ملی نگه دارند، یا با چالشهای بزرگتر شدن روبهرو شوند. درواقع سوریانو تلاش میکند به جای رؤیافروشی، خواننده را با محدودیتهایش آشنا کند و او را در مسیر صحیح قرار دهد. او به صراحت از باشگاههایی یاد میکند که بدون شناخت درست از سطح بالاتری که قصد ورود به آن را داشتند، با بحران اقتصادی روبهرو شدند و حتی در آستانهی ورشکستگی قرار گرفتند.
سوریانو اهمیت زیادی برای ایدهپردازی قائل است و اعتقاد دارد حتی عجیبترین ایدهها هم ارزش ابراز و فکر کردن دارند و نباید آنها را بلافاصله کنار گذاشت. مثالهایی که خود او در سراسر کتاب از آنها استفاده میکند، بهخوبی نشان میدهد که تا چه اندازه به این اصل وفادار است و برای پیدا کردن راهحلهای مدیریتی، خود را به یک زمینه یا تجارت خاص محدود نمیکند. همین است که نویسنده برای بسط ایدهاش، از کریستوف کلمب تا شرکت اپل کمک میگیرد. درواقع سوریانو در اینجا به توصیهی دیگرِ خودش هم عمل میکند؛ یاد گرفتن از بهترینها. او معتقد است نهتنها باید از بهترینهای هر تجارتی یاد گرفت، بلکه در صورت نیاز، حتی میتوان دقیقاً ایده و مسیری را که آنها طی کردهاند، کپی کرد. علاوه بر این، او هیچ راهحلی را دائمی نمیداند و معتقد است یک مدیر موفق باید دائماً به دنبال بهروز کردن ایدههایش با توجه به شرایط بازار باشد.
این کتاب را حتی در سطحی دیگر میتوان کتابِ سبک زندگی دانست که به خواننده کمک میکند به جای اینکه موفقیتش را به بخت و اقبال بسپارد و لغزشهایش را ناشی از بدشانسی بداند، با تجزیه و تحلیل دقیق شرایط، امکان رسیدنش به موفقیت را به بالاترین سطح برساند. بهویژه، در فصلی از کتاب که سوریانو فرمولی برای موفقیت و پیروزی یک تیم معرفی میکند، تأکید دارد که همهی پارامترهای آن در سطح فردی نیز قابل شناسایی و بهکارگیری است. او معتقد است برای رسیدن به موفقیت، به استعداد، تعهد و توازن نیاز است و بدون هریک از اینها، رسیدن به هدف ممکن نیست. هرچند او تأیید میکند که استعداد مهمترین فاکتور برای رسیدن به موفقیت است، اما داشتن تعهد به هدفی را که در نظر گرفته شده، عاملی اساسی در این راه معرفی میکند؛ همانطور که در توصیهی پایانیاش مینویسد: «بهترین راه برای برندهشدن و رسیدن به اهدافمان، ارادهای است که در همین لحظه و از اعماق قلبمان قاطعانه به آن متعهد شویم و خودمان را با نگرش مثبت برای زندگی کردن پر کنیم و هر آنچه را آینده ممکن است به همراه داشته باشد، با آرامش بپذیریم.»
قسمتی از کتاب گل: توپ شانسی وارد دروازه نمیشود:
دوران فابیو کاپلو در رئال مادرید در فصل ۰۷-۲۰۰۶ مثالی جالب از رهبری است. در آن فصل، این تیم توانست جامی را فتح کند که در طول زمستان دور از دسترس به نظر میرسید. تصمیمات کاپلو قاطع بود. تیم او به اندازهی بارسلونا، نزدیکترین رقیبشان برای قهرمانی، بااستعداد نبود. این تیم هم آشکارا فاقد تعهد لازم بود. کاپلو هوشمندانه عمل کرد، تصمیماتی گرفت که در نگاه اول، متناقض یا اشتباه به نظر میرسید. تیم اول به اندازهی بارسلونا بااستعداد نبود، بااینحال، او تصمیم گرفت دو نفر از بازیکنانش را، که احتمالاً بااستعدادترین بازیکنان ترکیب رئال مادرید بودند، کنار بگذارد؛ این دو بازیکن رونالدو که فروخته شد و بکام، که بهطور موقت کنار گذاشته شد، بودند. بعد از گرفتن این تصمیم، دو بازیکن تشنهی جام آرژانتینی (گاگو و ایگواین) با هدف تقویت میزان تعهد به تیم اضافه شدند.
او تصمیم گرفت استراتژیشان را روی تعهد تیم متمرکز کنند و موفق شد همهی ارکان باشگاه را گرد هم آورد و با خود همراه کند تا به چیزی دست پیدا کنند که در اوایل دسامبر دست یافتن به آن تقریباً ناممکن به نظر میرسید. رئال مادرید بازی به بازی فاصله با بارسلونا را کاهش داد و در آخرین بازی فصل، فاتح لیگ اسپانیا شد. کاپلو سبک مستقیم و صریح را انتخاب کرد، تبدیل به راهنمای گروه شد و به هدفی که آنها تعیین کرده بودند، رسید. البته در آخرین روز لیگ و به لطف اختلاف تفاضل گل بارسلونا.
اگر ما به تاریخچهی سالهای اخیر بارسلونا نگاهی بیندازیم، به یاد میآوریم که چگونه یوهان کرویف در هشت سالی که سرمربی بود، سبک رهبریاش را با شرایط تطبیق و هر زمان که ضروری میدانست، اعضای تیم را تغییر میداد. کرویف دورههایی از تفویض اختیار را با دورههایی از رهبری بسیار مستبدانه ترکیب کرد که گروه را در وضعیتی از رقابتی بودن دائمی قرار داد. یکی از اعضای آن تیم رؤیاییِ معروف زمانی گفته است: «در پایان هر بازی، تنش در رختکن محسوس بود. همهی ما منتظر بودیم ببینیم سرمربی در اتاق کنفرانس چه خواهد گفت و آن روز از چه کسی تعریف یا او را سرزنش میکند.» درعینحال، زمانی که موقع تصمیمگیری در مورد جانشینی اعضای گروه بود، کرویف با آرامش عمل میکرد؛ گاهی موفقیتآمیز و گاهی نه، اما همیشه با توجه به منافع گروه، نه افراد.
در عمل، با توجه به اینکه آن سبک رهبری نیز با شخصیت رهبر مرتبط است و تغییر رهبر آسانتر از تغییر تیم است، سازمانها غالباً رهبری را انتخاب میکنند که در یک زمان مشخص برایشان مفید باشد و سپس با تغییر شرایط، او را عوض میکنند؛ اما رهبرانی که برای مدتی طولانی در جایی میمانند، باید به اندازهی کافی انعطافپذیر باشند تا با گروه تطبیق پیدا کنند.
گل: توپ شانسی وارد دروازه نمیشود را بهنام جعفرزاده ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۸۳ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۵۵ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.
خرید کتاب گل: توپ شانسی وارد دروازه نمیشود