جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: مردان فوتبال

معرفی کتاب: مردان فوتبال

روایتِ سایمون کوپر از «مردان فوتبال» عنوان کتابی است که نشر گلگشت آن را به چاپ رسانده است. فوتبال، این پدیده‌ی غول‌پیکر چندین وجهی قرن گذشته و حاضر را نه اعداد، نه سخت‌افزارها و نه نرم‌افزارها روایت نمی‌کنند؛ فوتبال را آدم‌ها روایت می‌کنند. حقیقت این است که یک تورنمنت فوتبال، یک تیم فوتبال، یک حادثه‌ی فوتبال، یک دوره‌ی فوتبال را فقط زمانی می‌توان به‌خوبی شناخت و شناساند که آدم‌های حاضر در متن و حاشیه‌ی آن را بشناسیم.

هر روایتی به‌جز روایتی بر بستر کنش‌ها و واکنش‌های آدم‌ها، یک روایت تک‌وجهی و محدود خواهد بود. اگر ماتیاس سامِر را با یک توپ طلا، یک قهرمانی یورو ۹۶ و یک قهرمانی لیگ قهرمانان روایت کنیم، از او مجسمه‌ای متوسط ساخته‌ایم که به‌زودی در تاریخ زیر کوه اعدادی که نشان می‌دهند او آن‌قدر هم بازیکن بزرگی نبود، به دست فراموشی سپرده خواهد شد؛ اما اگر ماتیاس سامِر را دیده باشید، می‌دانید که او ورای اعدادِ روایت‌کننده‌ی داستان فوتبالش، باید در تاریخ فوتبال صاحب روایتی چند‌وجهی و عظیم باشد.

در سال‌های اخیر، اعداد، سخت‌افزارها و نرم‌افزارها، روایت تک‌بعدی و محدود، داستان‌های دم‌دستی و خیلی غبارهای دیگر، چهره‌ی تاریخچه‌ی فوتبال را آلوده‌اند. حالا خیلی‌ها عادت دارند مهاجم‌ها را با تعداد گل‌هایشان، دروازه‌بان‌ها را با تعداد کلین‌شیت‌هایشان، سرمربی‌ها را با تعداد جام‌هایشان و تیم‌ها را با صفرهای چکِ حق پخش و رخ ورزشگاه‌شان بسنجند. این‌طور است که باید انتظار داشت سالی در سال‌های پیش رو، فوتبال، این پدیده‌ی غول‌پیکر چندین وجهی قرن گذشته و حاضر، در حصار روایت‌های ساده‌انگارانه و یک‌بعدی اسیر شود.

کتاب «مردان فوتبال»، تلاش تحسین‌برانگیزی است برای شکستن این حصار و نقل روایتی از «آدم‌ها». روایتی که روایت‌شونده نه در بستر سوژه‌های یک‌بعدی دم‌دستی، که در بستر حقیقی روزگار خود روایت می‌شود؛ بستری که در اغلب موارد با آنچه جامعه تا امروز شنیده تفاوت‌های درخور بحثی دارد.

سایمون کوپر، این قصه‌گوی چیره‌دست در این مجموعه، نه برای قضاوت که برای روایت سراغ آدم‌ها رفته و همین است که حاصل دست‌رنج سال‌های طولانی او در این مجموعه را به اثری بسیار خواندنی و قابل تأمل تبدیل کرده است. کوپر تلاش می‌کند جای خالی قصه‌گویی در فوتبالِ پرزرق‌وبرق و بی‌رحم امروز را پُر کند و می‌توان به جرأت گفت که تلاش او کاملاً موفق بوده است.

مردانِ فوتبال، چکیده‌ای از سال‌ها زندگی یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان عصر مدرن جهان و تقابل او با آدم‌ها، روزها، تورنمنت‌ها و خاطره‌های روایت‌شده دور میز کافه‌های کوچک در شهرهای کوچک توسط آدم‌های به ظاهر کوچک اما در عمل تعیین‌کننده است.

قسمتی از کتاب مردان فوتبال:

در سالن غذاخوری کمپ رئال مادرید، روبرتو کارلوس در یکی از زمستان‌های سخت اسپانیا، قهوه‌ی خود را گرم می‌کرد. گفت: «مسئله من نیستم. این جایزه ربطی به روبرتو کارلوس ندارد. اما فکر می‌کنم زمان آن رسیده که برای کار یک مدافع ارزش قائل شویم. جدا از آن، نمی‌توانم شانس بهتری برای بردن آن در سال‌های آینده پیدا کنم. نمی‌شود کاری بیشتر از آنچه در این فصل انجام دادم، انجام بدهم. غیرممکن است که طی سیصد و شصت و پنج روز، بیش از این تعداد جام برنده شوید. در هر بازی بازیکن ثابت بودم، چه برای باشگاه و چه تیم ملی کشورم و تا آخرین ذره‌ی توانم جنگیدم. چه کار بیشتری می‌توانستم انجام دهم تا آن جایزه را برنده شوم؟»

توپ طلای اروپا می‌توانست در فِراری قرمزرنگ او جا بگیرد؛ اما این‌طور نشد. امروز رونالدو به‌عنوان برنده معرفی شد. کارلوس دوم شد و الیور کان دروازه‌بان آلمانی به رتبه‌ی سوم رسید؛ اما به‌هر‌حال، کار فوق‌العاده‌ی این برزیلی مؤدب -برنده‌ی لیگ قهرمانان، جام جهانی، سوپرکاپ اروپا و جام باشگاه‌های جهان- بی‌شک شایسته‌ی تجلیل است.

بیست و نه سال پیش در شهری کوچک در نزدیکی سائوپائولو به دنیا آمد و نام او را، براساس نام خواننده یک‌پای برزیلی روبرتو کارلوس نهادند. به جبران مشکلِ روبرتو کارلوس اصلی، او طوری بزرگ شد که سایز رانش به بزرگی روزهای اوج محمدعلی رسیده بود. این برای مردی که ۱۶۸ سانتی‌متر بلندی قامت داشت، اتفاقی بزرگ بود. کودکی را با دوچرخه‌سواری و این سو و آن سو بردن ابزارآلات سنگین کشاورزی گذراند اما اگر تنها به خاطر این مسئله، چنین بدن قدرتمندی به دست آورده بود، روستاهای جهان غرق ازدحام ابرقهرمان‌ها می‌شد.

عضله‌هایش او را به پالمیراس برد و وقتی در تابستان ۱۹۹۵ با تیم ملی برزیل به اروپا رفته بود، به همه می‌گفت: «بهترین دفاع چپ جهان خواهم شد، حتی بهتر از پائولو مالدینی.» اگر این گستاخی یک جوانک بود، هیچ‌وقت آن را از دست نداد. درست شبیه علی، کارلوس همیشه برای حریف رجز می‌خواند و پیروزی‌های آتی را پیش‌بینی می‌کرد. پیش از بازی نیمه‌نهایی جام جهانی گفت برزیل به ۶۰ یا ۷۰ درصد توان خود برای شکست ترکیه نیاز دارد. البته حالا نسبت به قبل کمی مهربان‌تر شده است. رقبا عمدتاً ساکت می‌مانند چون حق با اوست. کارلوس روح عذاب کشیده‌ی ساده‌ای دارد، حتی حالا که میلیونر شده و آن را با استعدادهای ذاتی خود کسب کرده است. در نتیجه همیشه لبخند می‌زند. کارمندان کمپ تمرینی رئال مادرید، او را به رائول که جوان آراسته‌ای است ترجیح می‌دهند. همین‌طور بیشتر ژورنالیست‌ها. البته یک برزیلی گفته است: «دیدن کارلوس که در کمپ تمرینی با رفیقش دنیلسون می‌خندند، مانند دیدن دو احمق است.»

در ۱۹۹۵ به اینتر پیوست. روی هاجسون مربی تیم به او اجازه نمی‌داد از خط میانی عبور کند. یک سال بعد او با ۵/۳ میلیون پوند، یعنی کمتر از چیزی که اینتر برایش پرداخته بود، راهی رئال مادرید شد. با همه‌ی اشتباهات اینتر در نقل و انتقالات، او هنوز اشتباه شماره یک است. چطور انسانی می‌تواند در هر اینچ، پتانسیل بیشتری نسبت به او داشته باشد؟ او صد متر را در ۶/۱۰ ثانیه می‌دود، پرتاب‌های دستش به‌ طور معمول به سی یارد می‌رسد و با پاهای کوتاه خود -کوتاه در بررسی استانداردهای یک فوتبالیست حرفه‌ای یا یک زن چینی- می‌تواند توپ را با سرعت ۹۰ مایل در ساعت شوت بزند. هیچ‌وقت هم مصدوم نمی‌شود. هیچ‌کس به اندازه‌ی او در این سطح، در پنج سال اخیر بازی نکرده است.

متأسفانه کسی به مدافعان چپ اهمیت نمی‌دهد. این پست را برای قایم کردن استعدادهای نداشته در نظر می‌گیرند. ازاین‌رو، استعداد او تا بیست و چهار سالگی به‌طور کامل ناشناخته بود. تا زمانی که مقابل فرانسه ضربه‌ی آزاد معروف خود را زد. توپ او چندین متر کات برداشت و سرانجام وارد دروازه شد. فابین بارتز دروازه‌بان فرانسه تنها ایستاد و نگاه کرد. توپ را با درگیر کردن سه انگشت بیرونی پا کات می‌دهد. شیوه‌ی چندان کارآمدی نیست و به مراتب کمتر از سینیشا میهایلوویچ و جیانفرانکو زولا ضربات آزاد خود را گل کرده اما کسی هیجان‌انگیزتر از او به توپ ضربه نمی‌زند.

خرید کتاب مردان فوتبال

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.