جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: مذاکره کار بزدلها نیست
کتابی است از وندی شرمن، با زیرعنوان درسهایی از شجاعت، قدرت و مقاومت. شرمن میگوید: از سال ۲۰۱۱، یعنی درست از زمانی که به سمت معاون وزیر امور خارجه در حوزه امور سیاسی منصوب شده بودم، به مذاکرات توافق هستهای با ایران پیوستم. رهبری تیم امریکایی بر عهده من بود و در تمامی گفتوگوهایی که در مسکو، بغداد، استانبول، آلماتی، پایتخت سابق قزاقستان، صورت گرفت، حضور داشتم. مهمترین بخش توافق هستهای ایران اصول متعالی بود که دنبالشان بودیم و تجسم دوباره دنیایی که عملی شدن این توافق را ممکن کرده بود. توافق نتیجه شجاعت ما در تنظیم آن و اصرار و ایستادگیمان در تحقق بخشیدن به آن بود. پایههای آن بر اساس آرزوی مشترک برقراری صلح و زمینههای مشترک با افرادی که با آنها و علیه آنها مذاکره میکردیم، شکل گرفته بود. باید از تمامی چیزهایی که درباره توان مدیریتی ایجاد تغییر در جهان یاد گرفته بودیم، با علم به اینکه تغییر کار سادهای نخواهد بود، استفاده میکردیم. اینها ارزشهایی بودند که با آن بزرگ شده بودم و تواناییهایی بودند که در طول مسیر زندگی فرا گرفته بودم. در ماه می ۲۰۱۸، رئیسجمهور ترامپ از توافقنامه برجام خارج شد، تصمیمی که نهتنها تأثیری مخرب بر سالها تلاش دیپلماتیک ما داشت، بلکه بر جایگاه کشورمان در جهان و امنیت جهانی نیز تأثیر گذاشته است. علاوه بر این، تصمیم ترامپ چیزی که خودم با تجربه آموختهام را نادیده گرفته است: ما در مذاکرات کنترل بیشتری بر امور داریم. برای رسیدن به توافقی معنیدار باید طرف رقیب را نه به چشم دشمنانی ابدی یا دور افکندنی بلکه به چشم شرکایی بالقوه ببینیم. پیش از استفاده مؤثر از قدرت، باید ماهیت آن را درک کنیم و تیمی تشکیل دهیم که وظیفه محوله را انجام دهد و شاید به همین خاطر باشد که باید پافشاری کنیم، باید برای همان ایدهآلهایی بجنگیم که در وهله نخست باعث شکلگیری توافق شد. کتاب حاضر دراینباره است.قسمتی از کتاب مذاکره کار بزدلها نیست:
داشتیم به مراحل پایانی توافقنامه ایران نزدیک میشدیم، اعضای تیم هیئت امریکایی پانزده نفری بودیم، همگی در اتاق کنفرانس خودمان در هتل کوبورگ و شهر وین جمع شدیم، انگار قرار بود با هم در یک فیلم سینمایی بازی کنیم. اسم این فیلم سینمایی را گذاشته بودیم روابط کوبورگ. تد دنسون گزینه خوبی برای ایفای نقش وزیر کری بود. خاویر باردم در فیلم جایی برای پیرمردها نیست با نماینده وزیر انرژی ارنست مونیز مو نمیزد. کوین کلاین -البته نسخه سبیلویاش- میتوانست به جای بیل برنز بازی کند. مکاولی کالکین بازیگر تنها در خانه انتخاب بینظیری برای ایفای نقش جیک سالیوان بود، او رفیق شفیق برنز در مذاکرات محرمانه با ایران بود. به من هم گفتند که بهترین گزینه برای ایفای نقش من مریل استریپ در فیلم شیطان پردا میپوشد است، هر چند از نظر خود تنها وجه تشابه ما سبک موهایمان بود، از نظر خودم هیچ شباهتی بین شخصیت من و بانوی اژدها صفتی که استریپ در فلیم نقش او را بازی میکرد وجود نداشت. گویی فیلم سینمایی که ما قرار بود در آن ایفای نقش کنیم از آن دست فیلمهای کلاسیک بود که همهجور شخصیتی درش یافت میشد، از گاوصندوق دزدها گرفته تا رانندگان فراری، متخصصان مواد منفجره و غیره. ولی ما فقط یک مشت متخصص انرژی هستهای، وکیل و دیپلمات بودیم. شاید حالوهوای شهر وین بود که باعث شده بود چنین افکاری به سرمان بزند. شهر وین شبیه صحنههای فیلمهای سینمایی بود، انگار داری از نزدیک فیلم مرد سوم را تماشا میکنی یا این که در حال و هوای یکی از فیلمهای اُرسون ولز و در شهر وین بعد از جنگ، مملو از توطئه و دسیسه زندگی میکنی. هر چند هماکنون نیز شهر وین پر است از جاسوس، فتنههای سیاسی و توطئههایی که همگی درباره آنها چیزهایی شنیدهایم، انگار همه جا ما را تحت نظر داشتند. من و همتای انگلیسیام راجع به تعداد سانتریفیوژهایی که ایران طبق توافقنامه میتوانست داشته باشد با هم صحبت کردیم، گفتگوهایی که با رد و بدل کردن اسناد پشت در خروجی بالکن اتاقم صورت میگرفت.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...