عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: دروغ ها،شورها،توهمات
«دروغها، شورها، توهمات» با زیرعنوانِ تخیل دموکراتیک در قرن بیستم، کتابی است نوشتهی فرانسوا فوره که نشر کتابستان برخط آن را به چاپ رسانده است. فرانسوا فوره که از مورخان برجستهی انقلاب فرانسه است، پس از مرگش از جانب مجلهی نیویورک ریویو آو بوکز به عنوان «یکی از تأثیرگذارترین افراد در فرانسهی معاصر» مورد ستایش قرار گرفت. دیدگاه تجدیدنظرطلبانهی وی از انقلاب تا حد زیادی در کشور زادگاهش کامیاب شد و بر نسلی از مورخان تأثیر گذاشت و این مارکسیست سابق را به خصم چپ تبدیل کرد.
«دروغها، شورها، توهمات» اثری است موجز، فشرده و سرشار از بصیرتهایی که بهطور کامل توسعه نیافتهاند. این کتاب به تعبیر پوشسون، ویراستار اثر، تأملی در آخرین اثر بزرگ فوره، «گذشتهی یک توهم» است که حیات و ممات کمونیسم در قرن بیستم را بررسی میکند. عنوان فرعی «گذشتهی یک توهم»، «ایدهی کمونیسم در قرن بیستم» بهوضوح نشان میدهد که فوره قصد داشت ایدهی کمونیسم را بررسی کند، یعنی ماهیت و تکامل ایده و جذابیتهای آن در طول پیچوخمهای تبلورش در تاریخ از سال 1917 تا 1991. او بهدنبال توضیح چرایی و چگونگی راز کمونیسم بود و اینکه چگونه روی ذهن و قلب طرفدارانش اثر کرد. در اینجا پرسشهای جدی و عمیق، دربارهی امپراتوری توهمات و دروغهایی مطرح میشود که بهطور مؤثری مخیلهی اخلاقی دو یا سه نسل از روشنفکران اروپایی را به تسخیر خود درآوردند. کتاب، تأملی قدرتمند در مورد دلایل و معنای داستان غمانگیز کمونیسم و بهطور کلیتر، ظهور جهانشمولگرایی دموکراتیک است که حتی پس از افول کمونیسم با ما باقی میماند.
فوره خاطرنشان میکند که «دروغ» نظاممند کمونیسم را باید در پرتو «توهمی» عمیقتر درک کرد. توهم، در این برداشت، مقدم بر دروغ یا دروغهای کمونیسم است. دروغ در خدمت فریب است و به نفع توهم، اما به خودی خود توهم ایجاد نمیکند. دروغهای ریشهدار، نظاممند و تقریباً مضحک اتحاد جماهیر شوروی نشان نمیدهد که رهبران این توهم را باور نکردهاند، بلکه صرفاً نشان میدهد این توهم آنقدر قدرتمند بود که کمونیستهای واقعی مجبور بودند برای بیان «حقیقت» دروغ بگویند. بنابراین، دروغ، سلاح اصلی گفتن حقیقت برای کسانی است که در توهم مأوا گزیدهاند. دروغگویان ایدئولوژیک در چرخش خشمگین باورهای خود گرفتار آمدهاند. به نظر میرسد رابطهی بین دروغ گفتن و مأواگزینی در توهم، بخشی از پاسخ فوره به یک مشکل تاریخی است ـ چرا این رژیمها چنین حمایت عاطفی شدیدی را برانگیختند و درعینحال بهسرعت محو شدند؟ امپراتوری کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی بر پایهی توهم بنا شده بود و مقطعی فرارسید که در آن دیگر هیچچیز ارزش دفاع نداشت.
قسمتی از کتاب دروغها، شورها، توهمات نوشتهی فرانسوا فوره:
انقلاب فرانسه در پی آن بود که شالودهی قرارداد اجتماعی مدرن را منحصراً بر تاریخ، یعنی تاریخ خودش، استوار کند. میشله و ادگار کینه بهخوبی بر این امر واقف بودند. به گفتهی میشله، انقلاب فرانسه نوعی دین بود؛ اما این دقیقاً همان چیزی است که نبود. بهرغم تلاشهای رقتانگیز بازیگران سیاسی، انقلاب فرانسه هرگز نمیتوانست نوعی دین باشد. شوربختی بزرگ انقلاب فرانسه در مقایسه با انقلابهای انگلیس یا امریکا این بود که زمان ادیان سپری شده بود و دموکراسی در عصری در فرانسه متولد شد که دیگر امکانش نبود در تخیل شهر سیاسی از دین بهره گرفت. ازاینرو، حتی درگیری با کلیسای کاتولیک در عمق فلسفی آن پی گرفته نشد. این جان کلام نقد کینه است. در دوران ناپلئون، انقلاب فرانسه درنهایت کلیسا را به ابزار بدل ساخت و اجازه داد که قربانی دموکراسی مدرن شود ـ روندی که فرانسویها بهطور خاص، هرچند نه بهتنهایی، برای دو قرن شاهد آن بودهاند. زمانی احساس میکردم حالت رازگونهی کمونیست، که شخصاً در برههای از زندگیام تجربه کردم، جوهر آن تاریخ است. این یک سرمایهگذاری روانشناختی تام و تمامعیار در تاریخ بود، برای به ارمغان آوردن رستگاری بشریت و همچنین رستگاری فردی. عنصر پیرامونی در اینجا که من مفاهیم رازگونگی و معما را ذیل آن معرفی میکنم، این است که با مدد از توصیف ژوزف دو مستر از انقلاب فرانسه، باید بگوییم همهچیز بهطرز حیرتانگیزی بد پیش رفت. ابتدا جنگ جهانی 18-1914 رخ داد؛ سپس آن رویداد شگفتانگیز در روسیه که میتوانست در جای دیگری اتفاق بیفتد. این بدترین نقطهی عزیمت برای انقلاب کمونیستی بود.
ادعای جنبش سوسیالیستی بینالملل در آغاز قرن نوزدهم مبنی بر فراتر رفتن از افق ملتها و در نتیجه ایجاد قالب پیشرویی که منافع کل بشریت را در بر میگیرد، هنگامیکه به محک رویدادها خورد غیرواقعبینانه از آب درآمد. افزونبراین، نهتنها در سال 1914 بلکه در طول قرن بیستم و تا همین اواخر، شور ملی یا ملیگرایانه بسیار برانگیزانندهتر از احساسات بینالمللی یا جهانوطنی بود.