عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: اگر زن زاده شوی
«اگر زن زاده شوی» کتابی است که انتشارات پارس کتاب آن را با ترجمهی الهام صفارزاده به چاپ رسانده است. در سال 2019، درحالیکه بیش از یک دهه از خاموشیِ اوریانا فالاچی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی میگذرد، انتشارات ریتزولی صاحب آثار این نویسنده، گفتوگوها و نوشتههای او را، با محوریت موضوع «زنان»، گردآوری و در مجلدی به چاپ میرساند. این نوشتهها که عمدتاً حاصل همکاری او با مجلهی لوروپئو هستند، بین سالهای 1955 تا 1974 به رشتهی تحریر درآمدهاند. سالهای پرتجربه و دشواری که در آن نقشِ اجتماعیِ زنان در حال دگرگونی ریشهای است. فالاچی در این روزهای پرتلاطم و از ورای کورانِ فمینیسم که حالا به اوج قدرت بحثبرانگیز خود رسیده، به روندِ تناور شدن و تجسد یافتنِ رؤیایِ برابریِ جنسیتی چون شاهدی دقیق و نکتهبین مینگرد و رویدادهای آن را گرمگرم ثبت میکند. او هر سفارش مجله را، از موضوعِ مُد لباس گرفته تا ساخت بمب اتم، دستآویزی برای پرداختن به مسائل زنان قرار میدهد و در متنِ این تحول، ژرفنگریِ تاریخی را بهعنوان ابزاری برای ترسیمِ واقعیِ دورنمایی از دگرگونی به کار میگیرد. او از زنانِ جریانسازِ قرن بیستم مینویسد. به گرمی و از فاصله به آنها مینگرد، با عطوفت و همدلی به آنها نزدیک میشود و جسورانه نور مستقیمی به زوایایِ پنهانِ شخصیت آنها میتاباند.
فالاچی به دیدار کوکو شانل میرود. طراح جسوری که پوشش زنان را در قرن بیستم متحول کرد، تنها از حرفه از هنر و ظرافت طبع زنانهاش میگوید و اجازه نمیدهد پرده از رازِ همکاریاش با فاشیسم برداشته شود. به ایتالیا میرود و تکاپویِ زنان برای پذیرفته شدن در نظام قضایی، به امید زدودن قساوت از چهرهی قضاوت در این کشور را رقم میزند. با لائورا فِرمی همسر انریکو فِرمی به نمایندگی از طرف دانشمندانی که ساختِ بمب اتم و حتی بمباران هیروشیما را بهنفع بشریت میدانند، به گفتوگو مینشیند و نظر چنین زنی را درخصوص برابریِ جنسیتی جویا میشود. به ایتالیا باز میگردد و شعف خود را از پیروزی زنان در همهپرسیِ لغوِ قانونِ ممنوعیتِ طلاق به تحریر درمیآورد. به هندوستان میرود، با خانم گاندی صمیمانه به گفتوگو مینشیند و از زنی که در مکتبِ عدمِ خشونت رشد کرده میپرسد که چگونه میتواند فرمان جنگ و قتل عام را صادر کند؟ زندگی دختر استالین را دنبال میکند و سرگشتگی معنوی زنی را ترسیم میکند که از پذیرش احکام مطلق جهانبینی پدرش سر باز میزند و با پناهندگی به امریکا خط بطلانی بر تمام آرمانهای استالینیسم میکشد و درنهایت تراژدی ترور جان اف. کندی را از دید یک زن، یعنی ژاکلین کندی، به تصویر میکشد.
نثر فالاچی ساده است و بیپیرایه. آنچنان ساده و بدون شاخ و برگ که گاه فعل و فاعل را از میانه برمیدارد و فقط به یک کلمه برای بیان منظورش اکتفا میکند. آنچنان صمیمی و بیپیرایه که گاه فکری سرگردان در ذهن یا تردیدی مبهم از بیان یک واقعیت و گاه کیفیتی مثل ناگهانی بودن را به نگارش درمیآورد.
قسمتی از کتاب «اگر زن زاده شوی»:
زنِ شگفتانگیزی که بر نیم میلیارد انسان حکمرانی میکند و حتی برندهی جنگی بوده که چین و امریکا با آن مخالف بودند. گفته میشود که هیچکس نمیتواند او را از اریکهی قدرت پایین بیاورد. قدرتی که آن را به شیوهی دموکراتیک به دست آورده است. گفته میشود تا بیست سال آینده، همچنان نخستوزیر هند خواهد بود و از آنجا که مدتی است سنوسالش از پنجاه گذشته میتواند تمام عمر بر این مسند باقی بماند. در نتیجه، او تنها ملکهی واقعی عصر ماست یا یکی از معدود شخصیتهای برجستهی بر مسند قدرت، در دورهای که چنین انسانهایی را صاحب قدرت نمیبینی. به رهبرانی که سرنوشت جهان را در دست دارند دقت کنید: به غیر از دو یا سه استثنا، مابقی پیامبرانِ ملال و میانهرویاند. در قیاس با آنها، ایندیرا گاندی اسب اصیلی است که میتازد و از همه پیشی میگیرد؛ چون به تاختن و پیشی گرفتن عادت دارد. آیا او هرگز باخته است؟
تلاش برای درک او بیفایده است. شخصیت او را نمیتوان در هیچ قالبی گنجاند و شکل و رنگ دقیقی به آن داد. ویژگیهای زیادی و همگی در تضاد با هم در شخصیت او جمع شدهاند. خیلیها از او خوششان نمیآید. او را زنی متکبر، خودرأی، بدبین، جاهطلب و بیرحم میدانند. کسی که اعتنایی به ایدئولوژی ندارد و اهل دودوزهبازی، عوامفریبی و هوچیگری است. برعکس، خیلیها تا حد پرستش دوستش دارند. او را زنی قوی، شجاع، بخشنده و نابغه میدانند و او را بهخاطر درایت، تعادلِ شخصیت و شرافتش تحسین میکنند. میان آنهایی که دوستش ندارند، اغلب مردان را میبینی و میان آنهایی که عاشقش هستند اغلب زنها را. واقعاً سخت است که مرد باشی و این جمله را که در هند بر سر زبانها افتاده بشنوی: «او شلوار به پا کردن را بلد است.»
به عبارتی دیگر، محال است که زن باشی و از پیروزی عظیم او بر تمام عقاید مزخرف مردسالارانه که زن را در هر جامعهای تحت سلطهی مرد میداند، احساس رستگاری نکنی. انگار انتقامت را گرفتهای و آزاد شدهای؛ ولی آیا حق با مردان است؟ یا با زنان؟ شاید با هر دو. درخصوص شخصیتهای مهم تاریخی همیشه همینطور بوده. قضاوت آنها، حتی بعد از مرگ، هم همیشه متناقض بوده؛ اما حقیقت در هر دو جانب نهفته است. بههرحال برای ادارهی یک کشور، آن هم کشوری مثل هندوستان، اینقدر در هم تنیده و اینقدر پیچیده، نمیتوان مقدس و معصوم بود. گرچه هنری کیسینجر میگوید: «هوش و ذکاوت به کار رهبری نمیآید. آنچه مهم است اقتدار است: شجاعت، زیرکی و اقتدار.» اما برای ادارهی کشوری مثل هند درایت و هوشیاری لازم است. ایندیرا گاندی معصوم و مقدس نیست. او به اقتضای شرایط، کاری را که لازم میداند انجام میدهد؛ اما با هوش و ذکاوت است. در همین مصاحبه درایتش را نمایان میکند. مصاحبه با او آسانتر از فهمیدن اوست. نه بهخاطر اینکه ملاقات با او کار سادهای است. بهخاطر اینکه وقتی قبول میکند با کسی مصاحبه کند، در کمال تواضع رفتار میکند. بدون اینکه خواهش و تمنا کنی، طولانی و به تفصیل حرف میزند.
به پرسشهایت پاسخ میدهد، حتی وقتی که مجبور نیست و میتواند پاسخ ندهد. وقتی نمیخواهد جواب واضحی بدهد، نهایتاً به جملاتی متوسل میشود که نه رد است و نه تأیید: به روش پیشگویی که جملاتی موجز و وحیگونه تحویل شما میدهد و منظورم مباحث سیاسی است؛ اما درخصوص مسائل شخصی، کاملاً بیریاست. هیچچیز را مخفی نمیکند و بیپرده حرف میزند. با صدایی ملایم، موزون و بسیار دلنشین. چهرهاش هم جذاب است. چشمان زیبای فندقیرنگ، کمی غمگین و لبخندی عجیب، بیاندازه مهربان و مرموز که تو را سخت کنجکاو میکند. چهرهاش به هیچکس شبیه نیست. نه حتی موهای سیاه مجعدش که در سمت چپ، رگههایی عجیب از مش خاکستری دارند: مثل یک پرتوی نقرهای. اندامی ظریف و لاغر دارد که فقط با ساری پوشانده و ژاکتی بافتنی به سبک غربی روی آن به تن دارد. در او خیلی چیزها به سبک غربی است.