عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
قبل از اینکه بتوانم با میدلمارچ کنار بیایم باید بزرگ میشدم/ فیلیپ پولمن از زندگی در پیوند با جهان کتابها میگوید
![قبل از اینکه بتوانم با میدلمارچ کنار بیایم باید بزرگ میشدم/ فیلیپ پولمن از زندگی در پیوند با جهان کتابها میگوید](/storage/mag/uploads/2023/02/6505ise7.jpg)
فیلیپ پولمن در گفتوگو با گاردین از زندگی خود و جهان کتابها میگوید. در اینجا این گفتوگو را مرور میکنیم:
*اولین خاطرهی مطالعهی من
احتمالاً نخستین کتابها را مادرم برایم خوانده است. داستانهای رودیارد کیپلینگ و ریتمهای کیپلینگ در حافظهام گنجانده شده است. یادم میآید که به داستانِ «شتر چگونه کوهان خود را گرفت!» نگاه میکردم و کلماتی را تجربه میکردم که با صداهای موجود در من مطابقت داشت.
*کتاب مورد علاقهی من در سنین رشد
«امیل و سه دوقلو»، اثر اریش کستنر، که دنبالهای بر امیل و کارآگاهان بزرگ او بود. بعدها بود که فهمیدم چرا آن کتاب چنین تأثیر عمیقی روی من گذاشته است: مادر امیل هم درست مثلِ مادر من بیوه شده بود و او نمیخواست مادرش دوباره ازدواج کند.
*کتابی که من را در نوجوانی تغییر داد
البته که «خارجی» اثر کالین ویلسون. این کتاب باعث شد که دیگر تمایلی به تبدیل شدن به یک ستارهی پاپ نداشته باشم و به جای آن شروع کردم تا به گونهای متفاوت فکر کنم. این کتاب باید تأثیر مشابهی روی بسیاری افراد داشته باشد.
*نویسندهای که ذهن مرا عوض کرد
فرانسیس یتس که جوردانو برونو و سنت هرمتیک او را بعد از امتحانات نهاییام در آکسفورد خواندم. به من فهماند که برداشتهای غلطی داشتهام و باید فلسفهی رنسانس را بادقت مطالعه کنم. هرچند کمی دیر بود.
*کتابی که باعث شد من بخواهم نویسنده شوم
گلچینی به نام شعر نوین امریکایی (۱۹۴۵-۱۹۶۰) ویرایششدهی دونالد آلن. آن را در کتابخانهی مدرسه پیدا کردم و شامل «زوزه» آلن گینزبرگ نیز بود. این کتاب سبب شد تا زندگی من شعلهور شود!
*کتابی که باز به سراغش برگشتم
میدلمارچ اثر جورج الیوت. زمانیکه دانشآموز بودم نتوانستم با آن کنار بیایم. سالها گذشت تا زمانیکه بزرگ شدم، ازدواج کردم و پدر شدم و سعی کردم این کتاب را تدریس کنم. آن زمان بود که به گستره و عمق شکوهمندِ آن پی بردم.
*کتابی که دوباره خواندم
پاسخم یک کتاب نیست. اینطور جواب میدهم که تمام شعرهایی که در قلب من است و تمام شعرهایی که در قلب من نیست! شعر همهچیز است.
*کتابی که هرگز نتوانستم دوباره بخوانم
کوارتت الکساندریا اثر لارنس دورل. دقیقاً چیزی که مناسب یک نوجوانِ عصیانزده است. سرشار از مکانهای عجیبوغریب، کلمات و تصاویر شیک، با یک چارچوب داستانی شامل نظریه نسبیت اینشتین. این ترکیب کاملاً غنی بود. من هرگز چیزی را که زمانی دوست داشتم تحقیر نمیکنم، زیرا عشق واقعی بود.
*کتابی که بعدها در زندگی کشف کردم
«استاد و فرستادهاش: مغز تقسیم شده و ساختن دنیای غرب» اثر ایان مکگیل کریست، منتشرشده در سال ۲۰۰۹٫ مکگیل کریست در این کتاب و کتاب بعدی خود، «موضوع چیزها» تفاوت فوقالعادهای بین حالتهای مشخصهی ادراک و شناخت را بررسی میکند.
*کتابهایی که در حال حاضر دارم میخوانم
خاطرات چیپس شانون -مجموعهی اسبهای کُند اثر مایک هرون- دکتر فاستوسِ توماس مان- ترجمهی دیک دیویس از شاهنامه -مجموعهی جدید دان پترسون: قطب شمال- فلسفهی موسیقی مدرن اثر باب دیلن-جغد مینِروا اثر مری میگلی و...