جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
عاشقانههای ادبیِ نادر ابراهیمی/ باران رویای پاییز
کتابِ "عاشقانهها" اثر نادر ابراهیمی به همت نشر روزبهان و در قالب جلد سخت به چاپ رسیده است. نادر ابراهیمی متولد سال ۱۳۱۵ در تهران و از جمله نویسندگان معاصر ایران است که در کنار نویسندگی، در سینما، کار ژورنالیستی و ترجمه نیز فعالیت داشته است. ابراهیمی نوشتن را خیلی زود و از سن ۱۶ سالگی آغاز کرد. او که در دارالفنون تحصیل کرده، برای تحصیلات دانشگاهی ابتدا رشته حقوق را انتخاب کرد اما این رشته را پس از چندی رها کرد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی مشغول به تحصیل شد. کتابِ حاضر در واقع شامل سه اثر از آثار محبوب و پرفروش نادر ابراهیمی است که در قالب یک جلد به چاپ رسیده است: یک عاشقانهی آرام، چهل نامهی کوتاه به همسرم و بار دیگر شهری که دوست میداشتم. هر کدام از این آثار به شکل مجزا، آثاری از پروندهی ادبی نادر ابراهیمی بودهاند که با استقبال خوب ادبیات دوستان نیز همراه بودهاند.در یکی از نامههای مربوط به کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم میخوانیم:
عزیز من! شب عمیق است؛ اما روز از آن هم عمیقتر است. غم عمیق است اما شادی از آن هم عمیقتر است. دیگر به یاد نمیآورم که این سخن را در جوانی در جایی خواندهام، یا در جوانی خود، آن را در جایی نوشتهام. اما به هر حال، این سخنی ست که آن را بسیار دوست میدارم. دیروز، نزدیک غروب، باز دیدمت که غمزده بودی و در خود. من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم؛ چرا که میدانم هیچ چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماسِ عاطفه را صیقل نمیدهد؛ اما میدان دادن به آن را نیز هرگز نمیپذیرم؛ چرا که غم، حریص است و بیشترخواه و مرز ناپذیر، طاغی و سرکش و بَدلِگام. هر قدر که به غم میدان بدهی، میدان میطلبد و باز هم بیشتر و بیشتر... هرقدر در برابرش کوتاه بیایی، قد میکشد ، سُلطه میطلبد و لِه میکند... غم، عقب نمینشیند مگر آنکه به عقب برانیاش، نمیگریزد مگر آنکه بگریزانیاش، آرام نمیگیرد مگر آنکه بیرحمانه سرکوبش کنی... غم، هرگز از تهاجم خسته نمیشود. و هرگز به صلحِ دوستانه رضا نمیدهد. و چون پیش آمد و تمامیِ روح را گرفت، انسان بیهوده میشود و بی اعتبار و ناانسان و ذلیلِ غم و مصلوبِ بی سبب. من، مثل تو، میدانم که در جهانی اینگونه دردمند، بی دردیِ آنکس که میتواند گِلیم خود را از دریای اندوه بیرون بکشد و سبکبارانه و شادمانه بر ساحل بنشیند، یک دردیِ دَدمنشانه است، و بیغیرتی ست و بی آبرویی و اسباب سرافکندگی انسان. آنگونه شاد بودن، هرگز به معنای خوشبخت بودن نیست، بَل فقط به معنای نداشتنِ قدرت تفکر است و احساس و ادراک؛ و با این همه، گفتم که برای دگرگون کردن جهانی چنین افسرده و غمزده و شفا دادنِ جهانی چنین دردمند، طبیب حق ندارد بر سر بالینِ بیمار خویش بگرید، و دقایق معدود نشاط را از سالهای طولانی حیات بگیرد. چشمِ کودکان و بیماران، به نگاه مادران و طبیبان است. اگر در اعماقِ آن، حتی لبخندی محو ببینند، نیروی بالندگیشان چندین برابر میشود. به صدای خندهی خالص بچهها گوش بسپار و به صدای دردناکِ گریستنشان، تا بدانی که این، سخنی چندان پریشان نیست. عزیز من این بیمارِ کودک صفتِ خانهی خویش را از یاد مران! من، محتاجِ آن لحظههای دلنشینِ لبخندم-لبخندی در قلب، علیرغمِ همه چیز. عاشقانهها در ۳۹۸ صفحه رقعی با جلد سخت و قیمت ۵۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...