جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

شبانه شیلی / مونولوگ درخشانِ روبرتو بولانیو

شبانه شیلی / مونولوگ درخشانِ روبرتو بولانیو

 

کتاب «شبانه‌ی شیلی» نوشته‌ی روبرتو بولانیو به همت نشر رایبد به چاپ رسیده است. این رمان برای اولین‌بار در سال 2000 منتشر شد و نخستین رمان بولانیو بود که به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شد. ترجمه‌ی انگلیسی این اثر را کریس اندروز به انجام رساند، کتابی که در سال 2003، ویرایش جدیدی از آن منتشر شد.

داستان به‌صورت کامل در قالب اول شخص و از زبان پدر اوروتیای بیمار و سالخورده روایت می‌شود. جریان روایت که در طول یک شب اتفاق می‌افتد، مونولوگ وحشتناک و تب‌آلود مردی بیمار و یک کشیش شکست‌خورده است. در طول جریان روایت که گاه تهاجم‌آمیز و گاه تدافعی است مسائل مختلفی مطرح می‌شود؛ از درس‌های خصوصی مارکسیسم برای پینوشه و ژنرال‌هایش تا سرزنش‌های نامشخص جوانانِ حیرت‌زده.

داستان عمیقاً رگه‌هایی از ادبیات ژانر سیاسی را داراست، اما این مسئله در لایه‌های زیرین قرار دارد و به نظر می‌رسد که پدر اوروتیا، برای خودِ نویسنده نقش یک شرور رقت‌انگیز را بازی می‌کند. اوروتیا برای آموزش آگوستو پینوشه و ژنرال‌های ارشدش درباره‌ی مارکسیسم، پس از کودتا و مرگ رئیس‌جمهور آلنده انتخاب می‌شود. بولانیو همواره به دلیل گرایش چپ رادیکال خود شناخته می‌شود و برای مدت کوتاهی نیز به‌دست پینوشه و به اتهام «کمک به جریان‌های انقلابی» زندانی شده بود.

اوروتیا که اعتقاد دارد به‌زودی خواهد مرد، در هذیان‌های تب‌آلودش، شخصیت‌هایی گوناگون، چه واقعی و چه تخیلی، مانند هیولاهایی ترسناک در برابرش ظاهر می‌شوند. در میان این مواجهه‌ها، با چهره‌های مختلفی آشنا می‌شویم: شاعر شیلیایی پابلو نرودا، نویسنده‌ی آلمانی ارنست یونگر، ژنرال پینوشه که کشیش قصه‌ی او را از بی‌سوادی‌اش درباره‌ی مارکسیسم بیرون می‌آورد و همین‌طور گروهی از روشنفکران شیلیایی که زندگی‌شان در دوران وحشت دیکتاتوری ژنرال خون‌ریز، با زندگی او گره خورده است. شبانه‌ی شیلی روایت اول‌شخصِ پدری روحانی است که عشقش به ادبیات و روشنفکران، با زبان و لحنی ویژه و بی‌مثال، داستانی را شکل داده که در یک شب و در یک پاراگراف اتفاق افتاده و ممکن شده است.

سوزان سانتاگ اعلام کرد که: «شبانه‌ی شیلی چیزی واقعی و نادر است؛ رمانی معاصر که قرار است جایگاهی دائمی در ادبیات جهان داشته باشد.»

به اعتقاد جیمز وود ستون‌نویس نیویورک تایمز: «شبانه‌ی شیلی هنوز هم بزرگ‌ترین اثر بولانیو است.»

همچنین در یادداشتی به قلم بن ریچاردز در گاردین می‌خوانیم: «این، کتابی فوق‌العاده به قلم نویسنده‌ای است که کنترل رشک‌برانگیزی بر هر ضرب و هر تصویر دارد. نثر اثر دائماً هیجان‌انگیز و چالش‌برانگیز است و گاهی اوقات غنایی و گاه کنایه‌آمیز به نظر می‌رسد.»

قسمتی از کتاب شبانه‌ی شیلی نوشته‌ی روبرتو بولانیو:

دون سالوادور گاه‌گاه گذاری نزد او می‌برد و هربار خوردنی‌های گوناگون برایش می‌آورد، نان و پاته، آشامیدنی، یک کیلو اسپاگتی پیچیده در کاغذ قهوه‌ای، قند و چای، برنج و روغن و سیگار، و هرچه به آشپزخانه‌ی سفارت یا بازار سیاه می‌یافت، اما این نقاش گواتمالایی از خیرخواهی نویسنده‌ی ما برخوردار می‌بود و هرگز سپاس نمی‌گفت، چنان که اگر نیز روزی دون سالوادور بسته‌ای خاویار، مارمالاد آلو و شامپاینی در دست پدید می‌آمد، نقاش هرگز نمی‌گفت سپاس، سالوادور، یا سپاس دون سالوادور، و روزی از روزها که دیپلمات ارجمند ما یکی از رمان‌های خویش را برای او برد، رمانی که خواسته بود که دیگر کسی را دهد که بهتر بود که نامش اینجا آورده نشود؛ زیرا ازدواج کرده بود و چون دون سالوادور نژندی و مرده‌دلی جانکاه نقاش گواتمالایی بدیده بود، بر آن شد تا آن رمان بدو بخشد یا وام دهد، و چون پس از یک ماه باز به دیدار نقاش آم، رمان، رمان او، هنوز بر همان میز یا صندلی مانده بود کجا دون سالوادور خود کتاب را نهاده بود، و چون از نقاش پرسید آیا از رمان بدش آمده است یا آنکه رمان دمی چند به خرمی سرگرمش داشته است نقاش، چون همیشه در خویشتن فرورفته و بیمارگون، پاسخ داد آن را نخوانده است، و در این هنگام دون سالوادور که چون هر نویسنده (کمینه هر نویسنده‌ی شیلیایی یا آرژانتینی) که ایدون پاسخی شنود به دل‌اندوه یافته گفت: «اینکه می‌گویی یعنی خوشت نیامده است.» و مرد گواتمالایی پاسخ داد نه خوشش آمده است و نه بد، رمان را نخوانده است، همین، و سپس دون سالوادور کتاب خویش برگرفت و به چشم خود لایه‌ی گرد خاکی دید که بر کتاب (و باری هر چیز دیگری) نشیند که بیکار و دست‌نخورده مانده باشد و دانست که مرد گواتمالایی راست گفته است و از این روی به دل نگرفت اگرچه دو ماه و شاید بیشتر برگذشت تا دیداری به اتاق زیرشیروانی تازه گرداند و چون بازگشت نقاش لاغرتر از همیشه بود چنان‌که پنداشتی بدین دو ماه هیچ نخورده باشد، گفتی آهنگ استوار کرده باشد که از پنجره‌ی اتاق در خیابان‌بندی پاریس نگران بماند و خویشتن به تباهی سپرد، مبتلای چیزی باشد که بدان روزها شماری پزشکان مالیخولیا می‌خواندند اگرچه اکنون ما به نام بی‌اشتهایی‌اش شناسیم، دردی که در دختران جوان بیش از همه روایی دارد، کسانی چون لولیتایان گیتی که بر دست باد جنبان در خیابان‌های خیالی سانتیاگو بدین سوی و آن سوی کشیده شوند.

شبانه‌ی شیلی را ونداد جلیلی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 168 صفحه‌ی جیبی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب شبانه‌ی شیلی  

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.