جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سلاخ خانه شیکاگو / زندگی دهشتناک کارگران لیتوانیایی‌تبار در کشتارگاه‌های شیکاگو

سلاخ خانه شیکاگو / زندگی دهشتناک کارگران لیتوانیایی‌تبار در کشتارگاه‌های شیکاگو

 

«سلاخ‌خانه‌ی شیکاگو» رمانی است نوشته‌ی آپتون سینکلر که نشر رایبد آن را به چاپ رسانده است. آپتون بیل سینکلر جونیور در بیستم سپتامبر 1878، در شهر بالتیمور ایالت مریلند به دنیا آمد و در 25 نوامبر 1968، در نیوجرسی درگذشت. او در سیتی کالج نیویورک تحصیل کرد و پس از فارغ‌التحصیلی، به روزنامه‌نگاری و نوشتن داستان‌های عامه‌پسند برای مجله‌های زرد و بعدها داستان‌های تاریخی روی آورد. او که از پس نوشتن داستان‌های بسیار مهارت لازم را کسب کرده بود، رمان بزرگ خود، «جنگل (سلاخ‌خانه‌ی شیکاگو)» را در سال 1906 نگاشت و با چنان استقبالی مواجه شد که در سال 1943، جایزه‌ی ادبی پولیتزر را کسب کرد.

«سلاخ‌خانه‌ی شیکاگو» از جنبه‌های گوناگونی در ادبیات امریکا حائز اهمیت است. برای نگارش این رمان، سینکلر خودش به کشتارگاه‌های شیکاگو رفت و شرایط وحشتناک آنجا را تجربه کرد و به تحریر درآورد. بنابراین می‌توان این رمان را مستند هم دانست. در این رمان شرایط نابه‌سامان زندگی مهاجران در ایالات متحده، به‌خصوص شیکاگو و شهرهای صنعتی مشابه به تصویر کشیده شده است. او در این کتاب، دشواری‌ها و ظلم‌ها، شرارت و فساد در صنایع گوشت امریکا، فقر طبقه‌ی کارگر، دشواری‌ها و سختی‌های زندگی آنان و خانواده‌های‌شان و بهره‌کشی برده‌وار از آنان و پیشرفت سوسیالیسم در ایالات متحده را هدف اصلی خود قرار داد و بسیاری بعد از مطالعه‌ی این کتاب بود که از مشکلات بهداشت و فساد و ناامنی سلامت در صنایع گوشت امریکایی مطلع شدند؛ همین مسئله تظاهرات عمومی گسترده‌ای را در پی داشت که نتیجه‌اش، اصلاحات بسیاری مثل تصویب قانون بازرسی گوشت شد. هم‌چنین قدرت تأثیرگذاری و نفوذ این رمان از نظر سیاسی به‌قدری بود که تئودور روزولت رئیس‌جمهور امریکا، بعد از اینکه رمان را مطالعه کرد، دستور بررسی وضعیت صنعت گوشت شیکاگو را صادر کرد و در کمتر از یک سال، علاوه‌بر قانون بازرسی که ذکر شد، قانون غذا و دارو هم تصویب شد که بعدها به تأسیس «سازمان غذا و دارو» منجر شد.

جک لندن نویسنده‌ی مشهور، به این رمان لقب «کلبه‌ی عمو تامِ بردگی روزمزد» را داد. البته در کنار مردم و سیاستمدارانی که طرفدار نگرش و دیدگاه‌های او و رمان‌هایش بودند، طیف‌هایی هم در گوشه و کنار امریکا و جهان مخالف این امر بودند. هر چند او بعدها دیدگاه‌های سوسیالیستی‌اش را کنار گذاشته و از ریاست جمهوری فرانکلین روزولت پشتیبانی کرد، به‌دلیل شهرت و سابقه‌اش در زمینه‌ی سوسیالیسم، در دهه‌ی سی در بسیاری از دانشگاه‌های آلمان، دانشجویان طرفدار حزب نازی که کتاب‌های او از جمله همین رمان را غیرآلمانی می‌نامیدند، همه را در آتش سوزاندند!

قسمتی از کتاب سلاخ‌خانه‌ی شیکاگو:

در اوایل زمستان، خانواده پول کافی برای زندگی و افزون بر آن پرداخت بدهی‌های خود داشتند، اما وقتی درآمد یورگیس از هفته‌ای نه یا ده دلار به پنج شش دلار کاهش یافت دیگر چیزی برای پس‌انداز کردن نبود. زمستان رفت و بهار آمد و آن‌ها همچنان به‌سختی امرارمعاش می‌کردند و در روزمرگی بودند و واقعاً غیر از حقوقشان هیچ فاصله‌ای بین آن‌ها و گرسنگی نبود. ماریا کاملاً ناامید بود، چون هنوز هیچ خبری درباره‌ی بازگشایی کارخانه‌ی کنسروسازی وجود نداشت و پس‌انداز او تقریباً تمام بود. او مجبور بود ایده‌ی ازدواجش را کاملاً کنار بگذارد؛ خانواده بدون او نمی‌توانستند ادامه بدهند، اگرچه احتمالاً به‌زودی باری بر دوش آن‌ها می‌شد، چون وقتی همه‌ی پولش تمام می‌شد، باید بدهی‌شان را به او پرداخت می‌کردند. به‌این‌ترتیب یورگیس، اونا و تتا الزبیتا تا پاسی از شب جلسه‌های پراضطرابی داشتند و سعی می‌کردند چاره‌ای برای مدیریت این موضوع بدون گرسنگی پیدا کنند.

شرایط زندگی‌شان چنان بی‌رحمانه بود که لحظه‌ای نه می‌شد و نه می‌توانستند نفس راحتی بکشند و حتی یک لحظه هم نگران پول نباشند. به محض خلاص‌شدن معجزه‌وار از یک مشکل، با مشکل جدیدی روبه‌رو می‌شدند. علاوه‌بر تمام سختی‌های جسمی، فشاری دائمی بر ذهنشان وارد می‌شد و نگرانی و ترس، تمام روز و شب آزارشان می‌داد. در حقیقت اسم این زندگی نبود؛ حتی وجود داشتن هم نبود و بهایی که برایش می‌پرداختند، ارزشش را نداشت. آن‌ها همیشه آماده‌ی کار بودند؛ وقتی انسان تمام تلاشش را می‌کند، حداقل باید بتواند زنده بماند؟

به نظر می‌رسید هرگز پایانی برای خریدهای اجباری و حوادث پیش‌بینی‌نشده وجود نداشت. یک‌بار لوله‌های آب یخ زد و ترکید و چون از روی نادانی، آن‌ها را آب کردند، سیل وحشتناکی خانه‌شان را در بر گرفت. این اتفاق وقتی افتاد که مردها در خانه نبودند و الزبیتای بیچاره با فریاد کمک به خیابان دوید، چون حتی نمی‌دانست که می‌توان سیل را متوقف کرد یا اینکه زندگی‌شان برای همیشه نابود شده است.

درنهایت معلوم شد که تقریباً به بدی مورد دوم بوده است، چون لوله‌کش هفتادوپنج سنت در ساعت برای خودش و هفتادوپنج سنت دیگر برای مرد دیگری که ایستاده بود و هیچ کاری نمی‌کرد، خواست و این جدا از هزینه‌های اضافی و پول مواد و ایاب‎‌وذهاب آن‌ها بود. دوباره، وقتی برای پرداخت قسط ماه ژانویه‌ی خانه‌ی خود رفتند، نماینده‌ی شرکت با پرسیدن اینکه آیا پول بیمه را داده‌اند یا نه، آن‌ها را وحشت‌زده کرد. در پاسخ به سؤالشان، نماینده بندی در قرارداد را به آن‌ها نشان داد که مقرر می‌کرد به محض تمام ‌شدن بیمه‌نامه‌ی فعلی، یعنی تا چند روز دیگر، باید خانه را دوباره هزار دلار بیمه کنند. الزبیتای بیچاره که دوباره ضربه خورده بود، پرسید چقدر هزینه دارد. مرد گفت: «هفت دلار.» و آن شب یورگیس با حالی مغموم و قاطع، از نماینده درخواست کرد که محض رضای خدا یک‌بار برای همیشه به او بگوید کل هزینه‌های آن‌ها چقدر خواهد بود. یورگیس با لحن طعنه‌آمیزی که مطابق با شیوه‌ی زندگی جدیدش بود گفت: «حالا که سند امضا شده است، دیگر سکوت‌ کردن سودی برای شما ندارد.» همان‌طور که یورگیس به چشم‌های او خیره بود، نماینده قرارداد را بدون اتلاف‌وقت برای اعتراض‌های مرسوم برایش خواند. آن‌ها باید هر سال بیمه را تمدید می‌کردند، باید حدود ده دلار در سال مالیات می‌دادند و حدود شش دلار در سال مالیات آب را می‌پرداختند (یورگیس در سکوت تصمیم گرفت شیر آب را ببندد). این مبالغ به‌علاوه‌ی سود و اقساط ماهانه، تمام مخارج پیش روی آن‌ها بود، مگر اینکه مسئولین شهر تصادفاً تصمیم به افتتاح فاضلاب یا ساخت پیاده‌رو می‌گرفت. نماینده گفت که بله، اگر شهرداری چنین تصمیمی بگیرد، چه بخواهند چه نخواهند باید بپذیرند. فاضلاب برایشان حدود بیست‌ودو دلار و پیاده‌رو اگر چوبی بود پانزده دلار و اگر سیمانی بود بیست‌وپنج دلار هزینه داشت.

سلاخ‌خانه‌ی شیکاگو را یوسف کارگر ترجمه کرده و کتاب حاضر در 391 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب سلاخ‌خانه‌ی شیکاگو

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.