جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سفرهای مارکوپولویی: سفر با بازیل نیکی تین به طالش

سفرهای مارکوپولویی: سفر با بازیل نیکی تین به طالش

 

سکنه‌ی طالش از حیث نژاد ایرانی هستند و زبان مخصوصی دارند که نباید از زبان‌های ساده‌ی محلی محسوب شود. این زبان که شباهتی به زبان افغان‌ها دارد، به‌مرور زمان مانند سایر زبان‌های ایالات دیگر ایران توسعه یافته است. محصول عمده‌ی این ولایت برنج است؛ زیرا در آنجا جریان‌های متعدد آب وجود دارد. در دامنه‌ی کوهستان هم اهالی به تربیت اغنام و احشام می‌پردازند. عده‌ای هم به صید ماهی مشغول‌اند و جمعی هم به هیزم‌شکنی و فراهم ساختن زغال اشتغال دارند. رفتن به طالش به واسطه‌ی نبودن راه خوب، خالی از اشکال نیست. از طریق دریا می‌توان راحت‌تر به آنجا رفت. درواقع طالش ولایتی است مستقل و از ولایات حوالی خود مجزاست. اهالی آن هنوز با سیستم ملوک‌الطوایفی زندگی می‌کنند و اداره کردن آن‌ها با خوانین کرگان‌رود است. عده‌ی دیگری هم موسوم به بیک‌ها هستند که مدام با این خوانین رقابت دارند و چون اهالی به این نوع زندگی عادت کرده و تا اندازه‌ای از جور مأمورین دولتی برکنار هستند، استقلال نسبی خود را دوست می‌دارند و به همین جهت قدری سرکش و ذاتاً آرام نیستند. به محض اینکه نسیم آزادی در ایران وزید، یعنی در سال 1909، اهالی بر ضد خان کرگان‌رود شورش کرده و عاقبت او را مجبور کردند که به رشت برود و در ضمن شورش، چند دکانی را هم که متعلق به تبعه‌ی روس بود غارت کردند. راجع به این غارت با مأمورین ایرانی مذاکراتی به عمل آمد و پس از آنکه خسارات وارده را برآورد کردند قرار شد از مالیات مأخوذه از طالش جبران این خسارت بشود.

نظر به سرکشی و طغیان اهالی طالش، عمال روس به این فکر افتادند که در آنجا نفوذی داشته باشند و به واسطه‌ی هم‌جواری با قفقاز چنین صلاح دیدند که نظم و آرامشی در آنجا برقرار سازند و در این عمل یک شخص سیاسی را هم در نظر داشتند و روی همین اصل بود که (M.N) برای خشتاریا طالش را انتخاب کرد و امتیازاتی گرفت؛ اما گرفتن این امتیازات خالی از اشکال نبود و معترضین به تهران شکایاتی کردند. در ایران اسناد ملکی اعتبار درستی نداشت. مخصوصاً در نواحی دورافتاده که وضع ملوک‌الطوایفی داشت. وقتی رعایای کرگان‌رود بر ضد خان شورش کردند از جور و ظلم او و غصب و تصرف املاک هم شکایاتی داشتند و همین‌که او را از طالش بیرون کردند، املاک متصرفی او را از قبیل مزارع برنج‌کاری و جنگل و غیره ملک مطلق خود دانستند. از طرفی هم بیک‌ها که مدام با قدرت مستبدانه‌ی خان در کشمکش بودند از موقعیت استفاده کرده و املاکی را به تصرف خود درآوردند. بدیهی است که با این اوضاع و احوال، ممکن نبود قراردادی با خان که آن وقت در رشت اقامت داشت و از عایدات املاک خود بی‌نصیب بود منعقد گردد و اگر احیاناً اختیاراتی هم با امضای خان می‌گرفتند، اهالی و بیک‌های طالش اعتراضاتی می‌کردند و بالعکس اگر با این‌ها قرارداد می‌بستند، خان اعتراض می‌کرد و ادعای حقوقی داشت. درهرحال یک ملک مورد تنازع ممکن نبود موضوع قراردادی بشود و متأسفانه در جنب این منظره قضایی عملیاتی هم صورت گرفت که بر اختلال اوضاع آنجا افزود. توضیح آن که چون اختیارات خشتاریا در طالش صورت خوشی نداشت، یک اسکادون قزاق برای حفظ امتیازات او به کرگان‌رود فرستاده شد که در آنجا چند ماهی اقامت داشت و بعد با اصرار مداوم کلنل R، که خشتاریا فرمانده‌ی قشون روس و مقیم قزوین بود و در طول راه شوسه‌ی انزلی به تهران تصرفات نظامی می‌کرد، احضار گردید. این نیروی مسلح کرگان‌رود را قنسول رسماً به بهانه‌ی غارت دکان‌های تبعه‌ی روس و احتمال شورش از فرمانده‌ی کل نظامی درخواست کرده و به آنجا فرستاده بود؛ٌ اما حضور قزاق‌ها در این ناحیه با عمل امتیاز هیچ مناسبتی نداشت و موجب تفسیرات و تعبیراتی شد و سفارت روس تهران را به تشویش و اضطراب انداخت. به‌خصوص که در این موقع سفارت تهران نسبت به اعمال و حرکات (M.N) توجه خاصی داشت و عملیات او را نمی‌پسندیدند. عاقبت قزاق‌ها از طالش رفتند و قنسول به خشتاریا اجازه دادند که خودش برای حفظ امتیازات پلیسی تشکیل دهد. او هم یک دسته‌ی سی نفری مسلح گرجی را به آنجا فرستاد که حاضر به فرمان باشند؛ اما این معالجه از مرض خطرناک‌تر بود؛ زیرا به جای یک واحد نظامی منظم، اشخاص مسلحی را به آنجا فرستادند که به هیچ نوع نظمی آشنا نبوده و تضمینی هم در کار نبود. خلاصه تمام این سیاست‌بازی‌ها و گرفتن امتیازات و کارهای دیگر که در نظر M می‌بایستی موجب استحکام نفوذ روسیه در شمال ایران بشود، برعکس با شکل مسخره‌آمیزی به وضع غیرمترقبه‌ای برگشت. نه‌تنها هزاران گرجی مانند سیل به طالش و گیلان روی آوردند که رفتار پرصدا و وضع جنگجویانه‌ی آن‌ها ایجاد خطر می‌کرد، بلکه در اطراف خشتاریا هم اغلب گرجیان باهوشی بودند که دیگر به نفوذ روس اعتنایی نداشتند و در معاشرت‌های صمیمانه بین خودشان، به‌طوری‌که بعدها به من گزارش داده شد، گیلاس‌های نوشیدنی خود را برای استقلال و ترقی گرجستان نوبتی بلند می‌کردند که باید از کوهستان‌های طالش شروع شده و رو به توسعه برود.

خرید کتاب ایرانی که من شناخته‌ام نوشته‌ی بازیل نیکی تین

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.