جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
جدیدترین رمان محمود دولت آبادی در کتابفروشیها
رمان "بیرون در" اثر محمود دولت آبادی رمان شاخص این روزها در ویترین کتابفروشیهاست. محمود دولت آبادی زاده سبزوار، از جمله نویسندگانی ست که آثارش به زبانهای گوناگون زیادی ترجمه شدهاند و در سطح جهانی نویسندهی شناخته شدهای است. دولت آبادی از سینما نیز شناخت دارد و در این عرصه فعالیت نیز داشته است، تعدادی از آثار او نیز منبع اقتباس در سینما بوده است. او نویسندهای است که کودکی سخت و دشواری را پشت سر گذاشته و از حدود ۲۰ سالگی که به تهران مهاجرت کرده، نوشتن و بازی در تئاتر بدل به دلمشغولیهای جدی او شد. ته شب عنوان نخستین داستان از دولت آبادی بود که در مجلهای در تهران منتشر شد و اشتیاق حاصل از چاپ این داستان سبب شد تا دولت آبادی با جدیت و پیگیری بیشتری نویسندگی را دنبال کند. شخصیت پردازی و توصیفات دولت آبادی از خلال آثارش در نوع خود کم نظیر است. او که بیشتر، روستانشینان خراسانی شخصیتهای آثارش را تشکیل میدهند با مهارت و چیره دستی این شخصیتها را در آثار خود خلق میکند. بیرونِ در آخرین رمان محمود دولت آبادی این روزها همزمان با نمایشگاه بین المللی کتاب عرضه شده است و از جمله آثار شاخص تازههای نشر چشمه در این دوره از نمایشگاه کتاب است.در بخشی از کتاب بیرون در میخوانیم:
این خانه یک مرد کم داشت. گرچه حرفهای تکه پارهی دختر کمکی به آرامش مادر نمیکرد. این نکته را هم در نظر داشت که ماجرای بین زن و مردی نوآشنا، آن هم در میان سالی، نمیتواند بیگرفتاری پیش برود؛ بگیر این شیوه از گرفتاری نه از آن روشهایی بود که تازگی باب روز شده یا تازه به گوش ملوک رسیده بود، و آفاق خودش به زبان آورده بود: حالم را به هم میزند! و پنهان نمیکرد از مادر لحن ناخوشایند خود را وقتی در زبانش میگشت "ازدواج ایدئولوژیک!" پس مامان ملوک باید بیقراریهای دخترش را-زنی در بلوغ تمام-تاب میآورد، با وجود نگرانیای که داشت و بروز نمیداد از باب آن رشتههای خاکستری و در هم پیچ موی سر، درست بالای تاق پیشانی، بالا میان دو ابرو. هرچند آفاق شوخی-جدی باری مقابل آینه ایستاده و از دلِ لبخندش گفته بود: جذابتر شدهام مامان؛ نشدهام با این رشتههای خاکستری؟ باید از چشم مردها ببینم. اصلا نگرانش نیستم. من پشت میلهها هم توانستم سرزندگیام را حفظ کنم. و سرش را آورده بود بیخ گوش مامان ملوک مثل یک دوست، خفه و خودمانیتر از هر لحن و لحظهای شمرده گفته بود: البته حتیالمقدور! فردای روز هم اول صبح رفت توی آشپزخانه به پخت و پز. بیرون که آمد رفت زیر دوش آب سرد و صدای دودانگ آواز او را مادر شنید که این بار نه محزون، بلکه شادِ شاد بود با مایههایی از موسیقی شعفانگیز آذری. بریده ترانههایی هم به زبان آذری میشنید که معنایش را نمیفهمید و فقط حس میکرد که باید عاشقانه باشد؛ یا چنین تصور میکرد و میخواست که عاشقانه باشد. میشد هم معنی تصنیف را از خود آفاق پرسید بیرون که آمد از زیر دوش؛ اما نشد و آفاق در فشار توفان مو خشک کن خودش گفت و میگفت که: عاشق شدم/ گفتم بهاش نپیچم/پیله نکنم تا خودش بیاید/ به انتظار ماندم/در حسرتش به انتظار ماندم بلکه بیاید/ اما او نیامد/ نیامد. "بیرون در" در ۱۴۳ صفحه رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۲۵ هزار تومان عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...