عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
بیوگرافی رافائل سانتاندرو
رافائل سانتاندرو، روانشناسی مشهور است که آثارش را برای اولینبار، علی باغشاهی از اسپانیایی به فارسی برگرداند. رافائل در دههی ۹۰ در دانشکدهی روانشناسی دانشگاه بارسلونا تحصیل کرد و پس از پایان تحصیلاتش، وارد کالج رسمی روانشناسان کاتالونیا شد و از همانجا هم بود که دورهی آموزشی پیشرفتهی خود را در اشکال مختلف رواندرمانی آغاز کرد. در دههی ۲۰۰۰، او استاد دانشگاه رامون لول کار و سردبیر مجلهی روانشناسی «منته سانا» به همراه خورخه بوکای بود. پس از سالها تمرین رواندرمانی، تصمیم گرفت تا اولین کتابش را با عنوان «هنر تلخ نکردن زندگی» منتشر کند که یکی از آثار پرفروش در دنیای کتاب شد. بعدها «عینک خوشبختی» را منتشر کرد و به دنبال آن «شاد بودن در آلاسکا» و «هیچچیز آنقدرها هم وحشتناک نیست». درنهایت، کاملترین کتابش تا به امروز را منتشر کرد و نامش را «بدون ترس» گذاشت. رافائل سانتاندرو در حال حاضر، رواندرمانگر است؛ شغلی که به گفتهی خودش اشتیاق بزرگ زندگیاش است. او همچنین به پزشکان و روانشناسان آموزش میدهد.
رافائل معتقد است: «اگر افکار خود را کنترل کنید، احساسات خود را نیز کنترل خواهید کرد.» او میگوید هر چیزی که در ذهن ما اتفاق میافتد ما را تحت تأثیر قرار میدهد و در اصل دنیایی که در آن زندگی میکنیم بهنوعی زاییدهی ذهن ماست. او همواره در مصاحبهها و آثارش از اهمیت گفتوگوی درونی سخن میگوید.
هر نوشته و سخن او تمرینی برای یادگیری و کشف و شهود است. او در کتابش، «هیچچیز آنقدرها هم وحشتناک نیست»، راهنمایی عملی برای تحول شخصی و خوددرمانی به ما ارائه میدهد.
اما بیش از آثار پرفروش و پرمخاطبش، سانتاندرو به دلیل تواناییاش در درک منشأ نارضایتی از زندگی و ناراحتی و کشف روشی که افکار ما براساس آن واقعیت را شکل میدهد شناخته شده است. او رویکردهای فلسفی جالبی ارائه میدهد تا به ما نشان دهد که چگونه افکار کلاسیکمان اساس شادی و روانشناسی مثبتمان را تغذیه میکنند. رویکردی که او در «هیچچیز آنقدرها هم وحشتناک نیست» و «بدون ترس» به ما پیشنهاد میدهد، بار دیگر به چیزی که به آن عادت کردهایم، گفتوگوهای درونی مخرب و منفیبافی ذهنی، پاسخ میدهد و درسی بدیع است که به ما امکان رشد میدهد. باید بگوییم که بیدار کردن شادی درونی ما یک شوک است، سفری که بیشک همیشه ارزش آن را دارد که آثار رافائل را در آن سفر، با خود به همراه داشته باشیم.
روانشناسی شناختی رافائل مبتنی بر اصلاح گفتوگوی درونی است و او در توضیح آن به این سخن اپیکتتوس، فیلسوف قرن اول، اشاره میکند. «ما تحت تأثیر آنچه برایمان اتفاق میافتد نیستیم، بلکه از آنچه به خود درخصوص آنچه برایمان اتفاق میافتد میگوییم تأثیر میپذیریم.» و این بدان معناست که شما افسرده نمیشوید چون همسرتان ترکتان کرده است. شما افسرده میشوید چون به خود میگویید: «من تنها هستم! من دیگر هرگز خوشحال نخواهم شد! من خیلی به او نیاز دارم!»
رافائل معتقد است که درواقع، بیشتر ناملایمات باید تأثیر خیلی کمی روی ما داشته باشند، اما از آنجایی که ما یک گفتوگوی درونی بسیار منفی را فعال میکنیم، این ناملایمات باعث اضطراب یا افسردگیمان میشوند.
یکی از مدلهای قدرت عاطفی رافائل، استیون هاوکینگ، دانشمند نشسته بر ویلچر بود. او به دلیل فلج شدن اصلاً نمیتوانست حرکت کند، حتی صحبت هم نمیکرد؛ اما به کمک رایانه به ما گفت که بیماریاش یک چیز بیاهمیت است و معتقد بود تا زمانیکه بتواند کارهای ارزشمندی برای خود و دیگران انجام دهد، میتواند خوشحال باشد. بنابراین به یکی از مهمترین دانشمندان تمام دوران و بالاتر از همه، به فردی بسیار شاد تبدیل شد.
رافائل سانتاندرو به ما اطمینان میدهد که اگر به فلسفهی شخصی افرادی چون استیون هاوکینگ دست یابیم، دنیای عاطفیمان تغییر خواهد کرد و ناملایمات کوچک دیگر روی ما تأثیر نخواهند گذاشت و فضای ذهنی زیادی برای لذت بردن از زندگی خواهیم داشت. همهچیز در گفتوگوی درونی و در باورهای ما دربارهی زندگی است.
و اما یکی از اصول باورهایی که این فلسفهی حیاتی جدید را تشکیل میدهند مبارزه با «نیازمندی» است. این باور که برای شاد و خوب بودن به چیزهای زیادی نیاز داریم؛ اما آنچه حقیقت دارد این است که ما فقط به آب و غذا برای زنده ماندن نیاز داریم. هر چیز دیگری اکسسوری زندگی است: مثلاً داشتن شریک زندگی، داشتن شغلی خاص برای خوشبختی. تنها چیز ضروری این است که گله نکنیم و قدر آنچه را داریم بدانیم.
و سلامتی چه؟ آیا این هم چیزی است که ما با داشتنش آرام و خوش خواهیم بود؟
به نظر رافائل بههیچوجه! سلامتی اولین چیزی است که با افزایش سن آن را از دست میدهیم. دلبستگی به سلامتی پوچ است و رافائل باز هم به ما اطمینان میدهد که حتی با یک بیماری جدی هم میتوانیم خوشحال باشیم. او همواره استیون هاوکینگ و بسیاری دیگر را شاهد مثال میآورد.
کتابهای رافائل، که گویای اندیشهی بلند او هستند، مجموعهای از اصول فلسفی است که ما را متقاعد میکند که در رویارویی با هر مصیبتی میتوانیم شاد باشیم. با خواندن آثار او، استدلالهای زیادی خواهیم یافت که ما را به این سمت سوق میدهد تا بگوییم: «هیچچیز نمیتواند من را ناراضی کند!»
به گفتهی او اپیکتتوس برده به دنیا آمد! پدر و مادرش قبلاً برده بودند و او در بدو تولد فروخته شد. استادش اپافرودیتوس او را به روم برد. با وجود این، او خوشحال بود و همواره با خود میگفت: «تا زمانیکه بتوانم کارهای ارزشمندی برای خود و دیگران انجام دهم، خوشحال خواهم شد.» درست مثل استیون هاوکینگ. پس میتوانیم ببینیم که کلید خوشبختی در گفتوگوی درونی ماست. اگر هر روز گفتوگوی درونی خود را کنترل کنیم، یاد خواهیم گرفت که شاد باشید و این یک تمرین روزانه در روانشناسی شناختی است. روانشناسی شناختی از ما میخواهد که هر روز هنگامیکه برایمان سختیهایی پیش میآید، آنچه را به خود میگوییم مرور کنیم. «من میتوانم هزاران کار زیبا برای لذت بردن از زندگی انجام دهم، مانند آواز خواندن، تماس با پدرم و مدتی گپ زدن با او و ... .» ما باید در گفتوگوی خود پیرامون همهی ناملایمات، کوچک و بزرگ تجدید نظر کنیم و دفعهی بعد که در ترافیک قرار گرفتیم قطعاً شگفتزده میشویم؛ زیرا کمتر روی ما تأثیر میگذارد و دفعهی بعد اگر کسی چیز ناخوشایندی به ما بگوید، روی آن کار میکنیم تا تأثیر کمتری از سخنش بگیریم: «نیازی ندارم که همه همیشه با من خوب رفتار کنند. مهم نیست کسی به من توهین کند: این واقعاً مشکل اوست، نه من.»
رافائل میگوید: «حدود ده درصد از مردم بدون توجه به آنچه اتفاق میافتد، همیشه شاد هستند؛ آن هم با زنده بودن و درک این موهبت، بدون هیچ چشمداشتی. چیزی که ما باید برای آن ارزش قائل شویم، ظرفیتمان برای دوست داشتن و قدردانی بیقیدوشرط از دیگران است.» او تأکید میکند که ما تمایلات را بهطور معمول به نیازهای پوچی تبدیل میکنیم که سرمنشأ ناراحتی هاست.
خرید کتابهای رافائل سانتاندرو