عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
باکره و کولی/ کلاسیکِ خواندنیِ لارنس در زبان فارسی
![باکره و کولی/ کلاسیکِ خواندنیِ لارنس در زبان فارسی](/storage/.attachment/202401/cropped_6598fc0553b06.webp)
رمان «باکره و کولی» نوشتهی دی. اچ. لارنس به همت نشر افق به چاپ رسیده است. این رمانِ کوتاه در سال 1926 نوشته شد و در سال 1930 به چاپ رسید. این داستان عاشقانهای از شکوفایی روح است. شخصیت ایوت جوانی با روح ناآرام جوانی، کنجکاوی، آزاداندیشی و معصومیت بدون تعصب است. ایوت سَمبُلِ میل به تجربه و آزادی است که لارنس آن را رؤیاها و تصورات نسل جوان در انگلستان معرفی میکند.
کولی نمایندهی تمایلات مردانه و همچنین آزادی فردی است. باکره بیتجربه است و بنابراین کاملاً آزاد است که دنیا را آنطور که هست ببیند، قبل از اینکه دیگران فرصت تغییر نگرش او را داشته باشند. لارنس ایوت را به معنایی مثبت، فردی بیهیچ تعلق خاصی نشان میدهد؛ او کنجکاویای ذاتی برای یک زندگی جذاب را داراست. در خانه، محیط خفقانآوری که توسط عمه سیسی و ماتر ایجاد شده، ایوت را به جستوجوی ناشناختهها میکشاند.
موضوع مهم دیگر توصیف جامعهای است که بهشدت تحت تأثیر جهل، حسادت و ترس است. لارنس خود را رهاییبخش افرادی میدانست که به لذت بردن و تجربهی زندگی بدون ترس و شرم نیاز داشتند.
از دیگر مضامین این رمان میتوان به ارزش ذاتی زندگی انسان اشاره کرد. کولی یک قهرمان زمان جنگ و بهظاهر یک جنتلمن است، اما هیچیک از اینها برای جامعه مهم نیست. بنابراین، او تا پایان داستان بینام میماند. بینامیِ این شخصیت نشاندهندهی حقارت اجتماعی سنتی کولیها در جامعهی انگلیسی است. کولی برای همه به جز ایوت موجودی بیاهمیت است و تا پایان رمان، به جز ایوت، کسی او را به رسمیت نمیشناسد.
ایدهی مهم دیگری که لارنس میخواهد منتقل کند، انتقال ویژگیهای شخصیت و روح از ژن غالبِ یکی از والدین به فرزندان است. در مورد ایوت، او مانند ماهیت سرکش مادرش است که همواره در آرزوی آزادی بود. لارنس این ایده را مطرح میکند که علیرغم تلاشها برای درک زندگی یا سرپیچی از سرنوشت، فرد بر پایهی نوعی تناسخ و براساس شکل اجداد و شخصیت خاص آنها هدایت میشود.
یک اقتباس سینمایی در سال 1970 به کارگردانی کریستوفر مایلز براساس فیلمنامهای از آلن پلاتر و با بازی ایموژن هاسال، جوآنا شیمکوس، فرانکو نرو، آنر بلکمن، مارک برنز و فی کامپتون براساس این رمان ساخته شد. این اثر همچنین در تاریخ 29 جولای 2017 و در ساعت 21 بهصورت نمایش رادیویی از رادیو بیبیسی 4 پخش شد.
قسمتی از رمان باکره و کولی نوشتهی دی. اچ. لارنس:
ایوت و هزینهی پنجره باعث قشقرقی مهیب در کشیشسرا شدند. پس از آن جنگ، عمه سیسی از ته دل آرزو میکرد برای بزرگداشت مردان آن ناحیه، که در میدان کارزار جان باخته بودند، یکی از پنجرههای کلیسا را با شیشهای نقاشیشده بیاراید، اما اکثر این قهرمانان افرادی انشعابی از کلیسای رسمی انگلیس بودند، به همین علت فقط با بنای یادبودی زشت و کوچک مقابل نمازخانهی وسیلی رشادتشان را گرامی داشتند.
عمه سیسی مغلوب این اقدام نشد. برای جلب حمایت مردم، دربهدر رفت، فروشهای خیریه راه انداخت، دخترها را واداشت برنامههای تئاتری آماتوری اجرا کنند تا پول لازم برای پنجرهی مطلوبش فراهم شود. ایوت که بازیگری را خیلی دوست داشت و از هنرنمایی در جمع لذت میبرد، وظیفهی به صحنه آوردن نمایشی مضحک به نام مری در آینه را بر عهده گرفت و درآمد حاصل از آن را جمع کرد که باید آخر سر، موقع تسویهحسابها، به «صندوق هزینهی پنجره» ریخته میشد. هرکدام از دخترها باید پولهای گردآمده را در جعبهای جداگانه نگه میداشت.
عمه سیسی که گمان میبرد دیگر مبلغ کافی را فراهم کردهاند، ناغافل سراغ جعبهی ایوت رفت؛ پانزده شیلینگ بیشتر در آن نبود. آتش غضبش هولناک شعلهور شد.
ایوت، بیخیال و سرسری جواب داد: «آخ! راستش، آن را امانت برداشتم. آنقدرها نبود.»
عمه سیسی پرسید: «پس، سه پوند و پانزده پنی مری در آینه چه شد؟»
و چنان خروشید که پنداری دوزخ دهان گشوده باشد.
«هیچ نگران نباشید! آن را امانت گرفتهام. میتوانم بعداً پسش بدهم.»
بیچاره عمه سیسی! غدهی شرربار نفرت وجودش را به آتش کشید و محشری جنجالی و غیرعادی و رعبانگیز برپا شد که چهارستون بدن ایوت را از ترس و بیزاری عصبی، لرزاند.
حتی کشیش زیادی سختگیری نشان داد.
با لحنی خشک و سرد گفت: «اگر پول لازم داشتی، چرا از خودم نخواستی؟ مگر تا حالا شده چیزی ضروری و معقول بخواهی و از من جواب رد بشنوی؟»
ایوت تتهپتهکنان جواب داد: «من... من فکر کردم اشکالی ندارد.»
«خب، پول را چهکار کردی؟»
ایوت، با چشمان مشوش و مبهوت و چهرهای پریشان و آشفته گفت: «گمانم خرجش کردم.»
«خرج چه کردی؟»
«خیلی چیزها... همهاش یادم نمیآید. خرج جوراب و خرتوپرتهای دیگر کردم و یک مقدارش را هم صدقه دادم.»
باکره و کولی را کاوه میرعباسی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 150 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.