جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بازنویسی/ ادبیات با طعم برنهارد
رمان بازنویسی، نوشتۀ توماس برنهارد، به همت انتشارات روزنه به چاپ رسیده است. رویتهامر، شخصیت اصلی داستانِ بازنویسی، شخصیتی که برنهارد آن را بر مبنای زندگی ویتگنشتاین طراحی کرده، در ابتدای داستان خودکشی میکند، خودکشیای که بعد از جنونِ ناشی از وسواس ایدهآلیستی اتفاق میافتد. در بازنویسی، شاهد نابودی تدریجی نابغهای هستیم که بیوقفه مجبور به اصلاح و بازنویسی تفکرات و تصورات خود است، تا جایی که تنها راهحل منطقی به نظرش اصلاح نهایی وجودش میآید؛ یعنی خودکشی. در این روایت عجیب و غریب که گاهی طولانی، گاهی رؤیایی و درنهایت عمیقاً وابسته به زبان و ساختارشکن میشود، رونویسی و تکرار، ازجمله موضوعات اصلی است: تکرار خانهها، تکرار ایدهها و نوشتهها. در جهانِ برنهارد، زندگی مارپیچ تکرار شوندهای است بر مبنای پیشفرضِ بازنویسی! بازنویسی از یک جنبه، کابوس ویراستاران است: ویرایش بیپایان. از جنبۀ عمیقتر دیگر، چشماندازی است وحشتناک از نهایتِ نابودی، با اشاراتی به پیامدهای آن برای هویتهای فردی در جهانی که از معنا و مفهومی ثابت خالی شده است. توماس برنهارد در سراسر اروپا، نویسندهای مدرن به شمار میرود، نویسندهای که نهتنها توانسته خوانندگان بیشماری را جذب کند، بلکه تحسین منتقدان را هم برانگیخته است. بعد از مرگ برنهارد، نویسندههای بسیاری در سراسر جهان، مرگ او را فاجعهای برای ادبیات قلمداد کردند و بسیاری او را شایسته دریافت جایزۀ نوبل میدانستند، جایزهای که برنهارد هیچوقت به آن دست نیافت و اهمیتی هم برایش نداشت. زبان برنهارد تلخ، طعنهآمیز، انتقادی و قاطع است. او با زبان اتهام صحبت میکند: هنرمندان را خودبزرگپندارانی کلیشهساز میداند، معلمان را تروریستهای فرهنگی میبیند که قاتل دانشآموزاناند! معماران را به نابود کردن سطح زمین متهم میکند، حتی دوست را چیزی بیشتر از یک بازنده نمیداند. در واقع کسی نیست که از زبان تلخ و گزندۀ او در امان مانده باشد، از مقامات دولتی تا اعضای خانوادهاش. برنهارد در تمام رمانهایش از استعارۀ بیماریهای جسمی و روحی برای نشان دادن تباهی میهنش، اتریش، استفاده میکند. در تمام آثارش، دولت و جامعۀ اتریش را به باد انتقاد میگیرد، آنها را مخالف تفکر، پیشرفت و متظاهرانی روشنفکرمآب توصیف میکند.در قسمتی از رمان بازنویسی میخوانیم:
هولر سخت مشغول پُر کردن داخل یک پرندۀ بزرگ بود، نمیتوانستم بگویم چه نوع پرندهای. یک پرندۀ بزرگ سیاه بود که هولر روی زانوهایش گذاشته بود و با یک تکهچوب توی آن را با پلیاورتان پُر میکرد. ساعت یازده شب بود، بههرحال هولر همیشه ساعت چهار صبح از خواب بیدار میشد، تمام طول زندگیاش، حتی وقتی بچه بود همیشه چهار صبح بیدار شده بود. همۀ کسانی که در اوراختال زندگی میکنند چیزی بین چهار تا پنج صبح بیدار میشوند. با خودم فکر کردم چون هولر همیشه صبح به آن زودی بیدار میشود، بیدار ماندن تا این وقت شب سلامتیاش را به خطر خواهد انداخت. از پنجرۀ اتاق زیر شیروانی هولر را آن پایین در کارگاهش مشغول پر کردن آن پرندۀ بزرگ سیاهرنگ تماشا میکردم، چطور مواد بیشتر و بیشتر و بیشتری توی آن پُر میکرد. با خودم فکر کردم از این نقطه به تماشا کردن او ادامه میدهم تا پر کردن آن پرنده را تمام کند، به خاطر همین تقریباً نیمساعتی ساکت همانجا ایستادم تا اینکه دیدم انگار هولر پر کردن آن پرنده را تمام کرده است. بازنویسی، ترجمۀ زینب آرمند، در ۲۷۰ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۵۵ هزار تومان منتشر و عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...